درک و شناخت پلتفرمهای شبکهای
در این میان، هوش مصنوعی بهعنوان محور و بنیان اصلی پلتفرمهای شبکهای از اهمیت روزافزونی برخوردار میشود، چراکه این هوش مصنوعی است که امکان خدمترسانی حداکثری و فراگیر به کاربران را برای پلتفرمهای شبکهای فراهم میآورد.
به همین دلیل هم هست که میتوان بهجرات ادعا کرد در حال حاضر تقریبا تمام کاربران اینترنت با هوش مصنوعی روبهرو هستند و هرروزه بارها و بارها از محتوایی استفاده میکنند که توسط هوش مصنوعی شکل گرفته و کنترل میشود.
بهعنوان مثال، در اواخر سال ۲۰۲۰ فیسبوک بهمانند سایر شبکههای اجتماعی اقدام به توسعه استانداردهایی کرده که هدف اصلی آنها شناسایی و ممنوعیت انتشار محتوای مجرمانه و بستن حسابهای کاربری مشکوک است.
در این میان با توجه به این موضوع که میلیونها و گاه میلیاردها کاربر در هر روز از پلتفرمهای شبکهای استفاده میکنند، رصد و کنترل این حجم عظیم از ارتباطات و فیلتر کردن آنها از توانایی دههاهزار کارمندی که در شرکتی مانند فیسبوک کار میکنند خارج است و انجام چنین کاری حتما باید با کمک هوش مصنوعی صورت پذیرد.
درواقع، فقط هوش مصنوعی میتواند بهصورت خودکار و با دقت بالا حجم عظیمی از دادههایی مانند متنها و تصاویر را تحلیل و بررسی کرده و با استفاده از فنهایی مانند یادگیری ماشینی هوشمند، پردازش طبیعی زبان و تکنیکهای تصویری کامپیوتری از عهده انجام این کار بزرگ و طاقتفرسا برآید.
بنا به گزارش شرکت فیسبوک، در سهماه نخست سال ۲۰۲۱، بیش از یک میلیارد مورد محتوای نامطلوب مانند تصاویر و ویدئوهای خشونتآمیز، جنسی و نفرتپراکنی و میلیونها حساب کاربری نامطلوب توسط هوش مصنوعی شناسایی و ممنوع شد و نقش انسان در این میان صرفا هدایت و برنامهریزی برای تعریف مصادیق موارد نامطلوب بود.
هوش مصنوعی در موتور جستوجوی گوگل نیز نقش کلیدی و تعیینکنندهای دارد که روزبهروز در حال پررنگتر شدن است. تا چندی پیش موتور جستوجوی گوگل بیشتر به الگوریتمهایی متکی بود که توسط انسان توسعه پیدا کرده بود و با استفاده از همین الگوریتمها بود که گوگل اقدام به سازماندهی، رتبهبندی و راهنمایی کاربران به سمت محتوای موردنیازشان میکرد.
در سال ۲۰۱۵، مهندسان شرکت گوگل تصمیم گرفتند بهجای استفاده از الگوریتمهای انسانساز به سمت الگوریتمهای مبتنی بر یادگیری ماشینی بروند و به این ترتیب بود که تحولی شگرف در کیفیت و دقت موتور جستوجوی گوگل پدیدار شد، بهطوری که این موتور جستوجوی قدرتمند و هوشمند به این توانایی رسید که ضمن پیشبینی دقیق پرسشها و درخواستهای کاربران بهترین و مناسبترین پیشنهادها را به آنها ارائه دهد.
این مثالها و نمونههای بسیار دیگر حکایت از وابستگی روزافزون پلتفرمهای شبکهای به هوش مصنوعی دارند که موجب شده تا این پلتفرمها بتوانند نیازها و انتظارات کاربران و مشتریان را هر روز بهتر و دقیقتر از دیروز برآورده سازند و به این ترتیب بر عمق و وسعت دامنه
نفوذ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک خود و البته هوش مصنوعی میافزایند.
علاوه بر این باید دانست که هیچ دلیل منطقی و معقولی برای محدود ماندن این اثرگذاری شبکهای مثبت در سطح محلی و ملی وجود ندارد، چراکه پلتفرمهای شبکهای بارها و بارها ثابت کردهاند که هیچگونه محدودیت جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی را نمیپذیرند و هیچگونه فاصله مسافتی یا تفاوتهای زبانی و نژادی و عقیدتی را یارای محدودسازی این پلتفرمها نیست. امروزه هرکسی در هر جای دنیا و با هر زبانی میتواند با اتصال به اینترنت به طیف گستردهای از پلتفرمهای شبکهای جهانی دسترسی پیدا کند.
زندگی دیجیتال ترجمه ما از زندگی روزمره را دگرگون ساخته، بهطوری که تقریبا همه ما در تمام ساعات روز در معرض حجم عظیمی از دادهها قرار داریم و گزینههای متعددی برای مصرف این دادهها پیش روی ما قرار دارد.
در این میان حجم اطلاعاتی که به سمت ما سرازیر شده تا به آن اندازه است که ذهن و مغز ما بهتنهایی قادر به پردازش آن نیست. به همین جهت هم هست که ما نیاز مبرمی به فرآیندهای نرمافزاری و ماشینها داریم تا در مسیر نظمدهی و گلچین کردن اطلاعات مفید و ضروری به ما کمک کنند؛ مثلا به ما در انتخاب اینکه کدام اخبار را که مورد علاقه ماست انتخاب و مطالعه کنیم کمک کنند یا اینکه به ما توصیه کنند کدام فیلم را که با علایق ما همخوانی بیشتری دارد تماشا کنیم یا به موسیقی مورد علاقهمان گوش دهیم.
پلتفرمهای شبکهای مبتنی بر هوش مصنوعی تا حد زیادی باعث سرعت گرفتن روند پیوند انسان و ماشین و تعمیق رابطه اشخاص و تکنولوژی دیجیتال شدهاند. درواقع پلتفرمهای شبکهای با کمک هوش مصنوعی طراحیشده و آموزشدیده توانستهاند به راهنمایان، مفسران و مشاورانی برای ما انسانها تبدیل شوند.
این پلتفرمها این کار را با انباشت و پردازش حجم عظیمی از اطلاعات و تجربیات پیشین انجام میدهند و پاسخها و پیشنهادهایی را برای پرسشها و نیازهای ما انسانها ارائه میدهند که ارائه آنها از توان مغز ما انسانها خارج است. بهعنوانمثال اگر شما بخواهید برای فصل زمستان یک پوتین برای خود بخرید، حتی باتجربهترین و ماهرترین فروشندگان هم نمیتوانند آمار صدهاهزار خرید پوتین در سطوح محلی و ملی و جهانی را ارزیابی کنند یا سوابق جستوجو و خریدهای سابق مشتریان و الگوهای رفتاری آنها قبل و بعد از خرید پوتینهای قبلی را ارزیابی کنند. اما هوش مصنوعی بهراحتی و بهسرعت همه این کارها را انجام میدهد و درنتیجه قادر است همان چیزی را به افراد پیشنهاد دهد که آنها منتظرش هستند.
در نتیجه میتوان بهجرات ادعا کرد که افراد بهگونهای با پلتفرمهای شبکهای مبتنی بر هوش مصنوعی ارتباط برقرار میکنند که از نظر تاریخی کاملا بیسابقه بوده و فراتر از آن رابطهای است که آنها با سایر محصولات و خدمات و ماشینها درگذشته برقرار میکردند، بهطوری که در نتیجه این شراکت، هوش مصنوعی با اتکا به علایق و سوابق افراد در زمینههایی چون جستوجو در اینترنت، مسافرتهای پیشین، سطح درآمدی و پیوندهای اجتماعی همان چیزی را به انسان پیشنهاد میدهد که دلخواه اوست.
منبع: کتاب The age of AI: and our human future
حضرت زهرا علیها السلام در تداوم مبارزاتش و در دفاع از ولایت و امامت، به امام علی علیه السلام وصیت کرد: «أُوصِیک أَن لَایشهَدَ أَحدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخذُوا. .. وَ ادْفنِّی فِی اللَّیلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ؛ [ای علی] تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛. .. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند». ماجرای دفن شبانه و مخفیانه حضرت زهرا علیها السلام هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه آمده است.
تاریخ انتشار : 1402/9/25
بازدید : 22
منبع : فصلنامه ره توشه، پاییز 1401،شماره 141(تخصصی ویژه مبلغان) , عاشوری لنگرودی، حسن
مشخصات نویسنده : عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی
واژه «وصیت» در آیات قرآنی و روایات اهل بیت علیهم السلام در دو معنا به کار رفته است. معنای اول در معنای اخلاقی که به معنای سفارش و موعظه است؛ مانند این آیه شریفه که می فرماید: «وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصاکُمْ بهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[1] این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راه های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور می کند. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند شاید پرهیزگاری پیشه کنید». در معنای دوم، معنای فقهی است که عبارت است از سفارش فردی به وصی خودش برای رسیدگی به اموال و کارهای باقی مانده بعد از مرگ.[2] به عبارتی، وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش کارهایی را انجام دهند؛ مانند وصیت هایی که برای کفن و دفن و مراسم دیگر می کنند یا بگوید بعد از مرگش چیزی از اموال او، ملک کسی باشد یا برای اولاد او قیم و سرپرستی معین کند. وصیت (به معنای فقهی) مستحب است و گاهی واجب می شود؛ برای مثال شخصی که حق الله یا حق الناس بر ذمه اش است و فرصت نکرده است تا آن را ادا کند یا عبادات واجبی مانند حج، روزه و نماز از او فوت شده است، باید وصیت کند تا بعد از وفاتش آن دَین و حقوق را ادا کنند.[3] قرآن کریم می فرماید: «کتِبَ عَلَیکمْ إِذَاحَضَرَ أَحدَکمُ الْمَوْتُ إِن تَرَک خَیراً الْوَصِیةُ لِلْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ؛[4] بر شما مقرر شده است که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی بر جای گذارد؛ برای پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به طور پسندیده وصیت کند. [این کار] حقی است بر پرهیزگاران».
در این نوشتار که سخن از وصیت نامه الهی سیاسی حضرت فاطمه علیها السلام است،[5] افزون بر وصیت مصطلح و فقهی، وصیت به معنای اخلاقی یعنی سفارش و موعظه نیز دنبال می شود.
از احادیث و اخبار اهل بیت علیهم السلام و راویان اهل سنت چنین بر می آید که وصیت نامه های حضرت فاطمه علیها السلام به صورت مکتوب و شفاهی، ناظر به امور مالی و امور الهی و سیاسی بود.
حضرت فاطمه علیها السلام در روزهای پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اموال موقوفه و شخصی خویش وصایایی داشت و بسیاری از اموالی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی رسیده بود، مکتوب وصیت نمود که آن ها را در راه خدا وقف نموده است؛ از جمله:
حوائط سبعه، باغ های هفت گانه ای بود که اطراف آن دیوار کشیده شده بود. هفت مزرعه معروف متعلق به شخص یهودی به نام مُخیریق بود که آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشیده بود[6] و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آن ها را در زمان حیات خود در اختیار حضرت فاطمه علیها السلام قرار داده بود [وقف فاطمه علیها السلام کرده بود.][7] حضرت فاطمه علیها السلام مکتوب وصیت نمود که عایدی این باغ های هفت گانه برای امامان اهل بیت علیهم السلام باشد.
ابوبصیر می گوید: حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام فرمود: «أَ لَا أُقْرِئُک وَصِیةَ فَاطِمَةَ؟؛ آیا وصایای فاطمه علیها السلام را به تو بگویم؟». عرض کردم: آری. آن گاه حضرت بسته ای را بیرون آورد و از درون آن نوشته ای را نشان داد و آن را به این صورت قرائت فکرد:
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوْصَتْ بِحَوَائِطِهَا السَّبْعَةِ الْعَوَافِ وَ الدَّلَالِ وَ الْبُرْقَةِ وَ الْمَبِیتِ وَ الْحَسْنَی وَ الصَّافِیةِ وَ مَا لِأُم إِبرَاهِیمَ إِلَی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَإِنْ مَضَی عَلِی فإِلَی الْحسَنِ فإِنْ مَضَی الْحَسَنُ فَإِلَی الْحُسَینِ فَإِنْ مَضَی الْحسَینُ فإِلَی الْأَکبَرِ مِنْ وُلْدِی شَهِدَ اللَّهُ عَلَی ذَلِک وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ الزُّبَیرُ بْنُ الْعَوَّامِ وَ کتَبَ علِی بنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام؛[8] این چیزی است که فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله به آن وصیت کرده است. او به علی بن ابی طالب علیه السلام وصیت کرد باغ های هفت گانه عواف، دلال، برقه، مبیت، حسنی، صافیه و آنچه برای ام ابراهیم است؛ بعد از علی (حدائق هفت گانه) به [امام] حسن و بعد از او به [امام] حسین و بعد از حسین، به بزرگ ترین فرزندانم [خواهد رسید] و خداوند و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر این امر گواهند و علی بن ابی طالب علیه السلام آن را مکتوب کرد.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است که حضرت فاطمه علیها السلام برای برخی از املاکش این وصیت نامه را مکتوب نمود و تولیت آن را به امام علی علیه السلام واگذار کرد:
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ هذَا مَا کتَبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ فی مالِهَا إِنْ حدَث بهَا حادِثٌ تَصَدَّقَتْ بِثَمَانِینَ أُوقِیةً تنْفِقُ عَنْهَا مِنْ ثِمَارِهَا الَّتِی لَهَا کلَّ عَامٍ فِی کلِّ رَجَبٍ بَعْدَ نَفَقَةِ السَّقْی وَ نَفَقَةِ المغل[الْعَمَلِ ] وَ أَنَّهَا أَنفَقَتْ أَثمَارَهَا الْعَامَ وَ أَثْمَارَ الْقَمْحِ عَاماً قَابِلًا فی أَوَان غلَّتِهَا وَ أَنمَا أَمرَتْ لِنِسَاءِ مُحَمَّدٍ أَبیهَا خمس [خَمْساً] وَ أَرْبَعِینَ أُوقِیةً وَ أَمَرَتْ لِفُقَرَاءِ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ بِخَمْسِینَ أُوقِیةً...؛[9] این [وصیت] نامه ای است که فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله درباره مالش نوشته است. اگر حادثه ای برای او پیش آمد و از دنیا رفت، هشت اوقیه[10] از آن ها را صدقه [وقف] قرار داد که از فایده و محصول آن هر سال بعد از هزینه آبیاری و هزینه های دیگر انفاق شود... و مقرر داشت که چهل و پنج اوقیه برای زنان پدرش، محمد صلی الله علیه و آله و پنجاه اوقیه برای فقرا و نیازمندان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب باشد....
امام علی علیه السلام از حضرت فاطمه علیها السلام خواست تولیت مالش را با اموال رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع نماید و او تا زمانی که زنده است، متولی آن اموال باشد و اگر حادثه ای برای او رخ داد؛ آن را به دو فرزندش حسن و حسین (ع) واگذار نماید تا آن دو متولی آن باشند و حضرت فاطمه علیها السلام در آن وصیت نامه مرقوم داشت:
من آن را به علی بن ابی طالب علیه السلام دادم؛ همان گونه که در آن اموال به او اجازه دادم، پس مال من [و نیز] مال محمد صلی الله علیه و آله را بدون اینکه از آن چیزی جدا سازم [در اختیارش قرار دادم تا] از محصول مال، آن طوری که من سفارش نمودم و آن مقدار که صدقه قرار دادم، بپردازد. پس اگر صدقه آن اموال و آنچه من به آن دستور دادم، قضای خداوند بر آن واقع شد [و حادثه ای پیش آمد، همچون خشکسالی و...] پس اختیار آن به دست علی علیه السلام است که هر گونه بخواهد، صدقه دهد و هر گونه بخواهد، انفاق نماید و بر او حرجی نیست؛ و اگر برای علی علیه السلام حادثه ای پیش آمد، تمام اموالم و مال محمد صلی الله علیه و آله را به فرزندانم حسن و حسین(ع) واگذار نماید و آن دو نیز هر گونه که خواستند، انفاق و تصدق نمایند و بر آن ها حرجی نیست؛ و برای دختر جندب (ابوذر غفاری) آن صندوق کوچک و مقداری از مال و اثاثیه را قرار دادم... و پوشش های زنانه را به یکی از دو دخترم و علی علیه السلام واگذار نمودم. از آن پوشش ها اگر می خواهند تا زمانی که ازدواج نکرده اند، استفاده نمایند؛ و این نامه ای است که فاطمه در باب مال خود مرقوم داشت و به آن حکم نمود و خدا بر آن گواه است. مقداد بن اسود و زبیر بن عوام و علی بن ابی طالب [نیز بر آن گواهند و] آن را نوشتند.[11]
در روایت دیگری ابوجریح از امام باقر علیه السلام از پدرانش(ع) نقل کرده است که فرمود: «فاطمه علیها السلام برای هر کدام از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله دوازده اوقیه وصیت کرد و برای زنان بنی هاشم نیز همان مقدار و برای امامه، دخترابوالعاص نیز مقداری وصیت نمود».[12]
از زید بن علی علیه السلام نقل شده است که حضرت فاطمه علیها السلام مال خود را بر بنی هاشم و بنی عبدالمطلب صدقه [وقف] قرار داد و علی علیه السلام هم همه اموال خود را برای ایشان وقف نمود و افراد دیگری را هم در زمره آنان قرار داد.[13]
درباره امور ناظر به مباحث الهی و سیاسی حضرت زهرا علیها السلام دارای دو نوع وصیت نامه است؛ وصیت نامه مکتوب و وصیت زبانی.
ابن عباس می گوید: هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام رحلت کرد... امیرمؤمنان علی علیه السلام... داخل خانه حضرت فاطمه علیها السلام شد... آن گاه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام صورت مبارک فاطمه علیها السلام را باز کرد، رقعه ای نزد سر آن حضرت یافت که در آن نوشته بود:
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ[ص] أَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَه الَّااللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لارَیبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یبعَثُ منْ فِی الْقُبُورِ یا عَلِی أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِی اللَّهُ مِنْک لِأَکونَ لَک فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَکفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لَاتُعْلِمْ أَحَداً وَ أَستَوْدِعُک اللَّه وَ أَقرَأُ عَلَی وُلْدِی السَّلَامَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ؛[14] این وصیت نامه فاطمه دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است: فاطمه شهادت می دهد که خدایی جز خدای یکتا نیست، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بنده و پیامبر خداست. بهشت و دوزخ بر حق اند، قیامت خواهد آمد، در آن تردیدی نیست، خداوند همه افرادی را که در قبرها مدفونند، برخواهد انگیخت. یا علی! من فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله می باشم. خدا مرا در دنیا و آخرت برای تو تزویج نمود. یا علی! تو از دیگران برای (غسل و کفن) من مقدم هستی، شبانه مرا حنوط کن، غسل بده، بر بدنم نماز بگزار و دفنم کن، کسی را از مرگ من آگاه نکن، تو را به خداوند می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت درود می فرستم.
وصیت زبانی حضرت زهرا علیها السلام خطاب به امام علی علیه السلام و اسماء بنت عمیس بود. حضرت فاطمه علیها السلام در وصیت نامه زبانی به حضرت علی علیه السلام بر موارد ذیل تاکید داشته است:
حضرت زهرا علیها السلام در واپسین لحظه های عمر خویش به امیرمؤمنان علیه السلام چنین وصیت کرد:
اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ الترابَ علَیَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکثِرْ مِنْ تِلاوَةِ القرآن وَ الدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یحْتاجُ الْمیِّتُ فیِها اِلی انْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُک اللهَ تَعَالی وَ اُوصیِک فِی وَلَدیِ خَیْراً؛[15] وقتی وفات کردم، غسل و کفن مرا بر عهده بگیر و بر من نماز بگزار و درون قبرم قرار بده و خاک را بر روی قبرم بریز؛ سپس هموار کن و بر بالینم رو به روی صورتم بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.
از وصایای دیگر حضرت زهرا علیها السلام به امام علی علیه السلام، توصیه به ازدواج با امامه دختر خواهر فاطمه علیها السلام بود که فرمود: «جَزاک اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ یا ابْنَ عَمِّ رَسول اللَّه! اُوصیک أَوَّلًا أَنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدِی بِابْنَةِ أُخْتِی أُمَامَةَ فَإِنَّهَا تَکونُ لِوُلْدِی مِثْلِی فَإِنَّ الرِّجَالَ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ؛[16] ای پسرعموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند؛ پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است».
حضرت زهرا علیها السلام در تداوم مبارزاتش و در دفاع از ولایت و امامت، به امام علی علیه السلام وصیت کرد: «أُوصِیک أَن لَایشهَدَ أَحدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخذُوا... وَ ادْفنِّی فِی اللَّیلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ؛[17] [ای علی] تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛... مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند».
ماجرای دفن شبانه و مخفیانه حضرت زهرا علیها السلام هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه آمده است. محمد بن عبدالله از زهری نقل کرده است که او گفت: «فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب دفن شد و علی او را به خاک سپرد».[18] جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که حضرت فرمود:«فاطمه علیها السلام شبانه مدفون شد».[19] یونس بن یزید از ابن شهاب نقل کرده است: «علی علیه السلام، فاطمه علیها السلام را شبانه دفن نمود».[20] عروه از عایشه نقل کرده است:«علی شبانه جنازه فاطمه را دفن نمود».[21] ابن ابی الحدید نیز می نویسد: «حضرت زهرا علیها السلام وصیت کرد که [به جهت اعتراض از عملکرد برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اهل بیت آن حضرت] شبانه به خاک سپرده شود و آنان که بر وی ستم روا داشته اند، در تشییع جنازه اش حاضر نشوند و بر پیکرش نماز نخوانند».[22]
در منابع شیعه نیز این مطلب به گونه ای نقل شده است که علامه مجلسی آن را در حد تواتر دانسته و گفته است: «روایات زیادی همانند خبر متواتر وارد شده است که حضرت فاطمه علیها السلام وصیت کرد شب به خاک سپرده شود».[23]
طبق نقلی از امام صادق علیه السلام، حضرت فاطمه علیها السلام در لحظه های آخر زندگی به امام علی علیه السلام چنین وصیت کرد:
اِذا تَوَفَّیْتُ لاتُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُیْمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ ابنَیَّ وَ الْعبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَباذَرَّ وَ حُذَیْفَةَ وَ لاتُدْفِنِّی الاّ لَیْلاً وَ لاتُعْلِمْ قَبْرِی احَداً؛[24] بعد از مرگم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به ام سلمه، ام ایمن و فضه و از مردان به دو فرزندم [حسن و حسین]،عباس، سلمان، عمار، مقداد، ابوذر و حذیفه خبر بده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند.
نقل شده است که حضرت فاطمه علیها السلام به اسماء وصیت کرد در غسل دادنش با امام علی علیه السلام مشارکت کند:«یا اَسْماءُ! اِذا مِتُّ فَاغْسِلْینِی انْتِ وَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طالِبٍ وَ لاتُدْخِلْنی علَی احَداً؛[25] ای اسماء! وقتی من از دنیا رفتم، تو و علی مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازه من راه ندهید».
اسماء بنت عمیس می گوید: روزهای آخر زندگی حضرت فاطمه علیها السلام با او بودم. روزی مرا به یاد کیفیت حمل جنازه توسط مردم انداخت و نگرانی اش را ابراز نمود که چرا جنازه زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان حمل می کنند؟ سپس فرمود: «إِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ أَن یطْرَحَ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ، فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأَی فلَاتَحْمِلْنِی عَلَی سَرِیرٍ ظاهِرٍ استُرِینِی سَتَرَک اللّهُ مِنَ النّارِ؛[26] من بسیار زشت می دانم که (جنازه) زنان را روی تخته بدون دیوار می گذارند و بر روی آن پارچه می افکنند؛ چرا که [حجم] بدن نمایان می شود. مرا بر روی تخته این چنینی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم باز دارد».
اسماء می گوید: خدمت حضرت توضیح دادم که در سرزمین حبشه، تابوتی برای حمل جنازه ها درست می کنند که بدن میت را [با دیواره ای که دارد] می پوشاند. سپس شکل آن را ترسیم کردم. حضرت فاطمه علیها السلام که آن را دید، خوشحال شد و تبسم کرد. اسماء گوید: من از روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیامبر ندیده بودم.[27] سپس حضرت فرمود: «اِصنَعِی لِی مِثلَه اسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ؛[28] برای من تابوتی مثل آن درست کن و مرا با آن بپوشان! خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نماید».
این امر به خوبی نشان می دهد که حضرت به شدت نسبت به مسئله عفاف و حجاب حساس بود؛ آن هم بعد از شهادت و نسبت به جنازه خویش. این امر آن قدر برای او مهم بود که در کنار وصیت های اصلی باز به امام علی علیه السلام نیز وصیت ویژه نمود: «اُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکةَ صوَّرُوا صورَتهُ؛[29] وصیت می کنم به شما ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کن؛ همان گونه که ملائکه شکل و قیافه آن را به من نشان داده اند».
از ابن عباس نقل شده است حضرت فاطمه علیها السلام اول کسی بود که برای او تابوت قرار داده شد و اسماء بنت عمیس آن را برای او درست کرد.[30]
فهرست منابع
1. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام، تصحیح آصف فیضی، قاهره: دار المعارف، 1383/1963م.
2. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، بیروت: دار احیاء اتراث العربی، 1385ق.
3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تصحیح جمال الدین میردامادی، چاپ سوم، بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع دار صار، 1414ق.
4. بغدادی اسماعیل بن حماد بن زید البغدادی المالکی، ترکة النبی و السبل التی وجهها فیها، بی جا، بی نا، 1404ق.
5. تستری، سید نور الله، احقاق الحق، قم: کتابخانه آیت الله نجفی، 1401ق.
6. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تصحیح مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1409ق.
7. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، تصحیح مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، 1413 ق.
8. ذهبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق.
9. زمانی، رجبعلی، «وصایای حضرت فاطمه(» مجله فرهنگ کوثر، شماره 69.
10. سمهودی، نورالدین علی بن احمد مصری، وفاء الوفاء باخبار المصطفی، بیروت: دار الکتب العلمیة،2006م.
11. طبرسی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، چاپ اول، قم: بعثت، 1413ق.
12. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق.
13. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، تهران: اسلام، 1378ش.
14. فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة،، تهران: اسلامیه، 1410ق.
15. کاتب واقدی، محمد بن سعد،الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، 1405/1985م.
16. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، بیروت: دار صعب و دار التعارف، 1401ق.
17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تصحیح جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
پی نوشت ها:
[1] انعام: 153.
[2] سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 319، ذیل آیه 180 سوره بقره.
[3] ر.ک: رساله عملیه مراجع تقلید، مسائل مربوط به وصیت.
[4] بقره: 280.
[5] دربارۀ وصیت نامه حضرت زهرا(ع) مقالۀ دیگری با عنوان «وصایای حضرت فاطمه(ع)» از آقای رجبعلی زمانی در مجله فرهنگ کوثر شماره 69، قبلاً منتشر شده است که از جهت حجم و تنوع منابع و... با این مقاله تفاوت دارد.
[6] نورالدین علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج 3، ص 825 و 990؛ حماد بن زید البغدادی، ترکة النبی صلی الله علیه و آله، ص 78.
[7] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۷، ص 47 و 48؛ عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص ۳۶۳.
[8] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج7، ص48؛ نعمان بن محمد ابن حیون مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۴۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 235؛ محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 9، ص 144 و 145.
[9] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 184 و 185.
[10] اوقیه معادل چهل درهم است.محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 404.
[11] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 184 و 185.
[12] محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج 9، ص 144.
[13] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 218؛ محمد بن جریر طبرسی، دلائل الامامه، ص 42.
[14] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 214.
[15] همان، ج 79، ص 27.
[16] همان، ص 192.
[17] همان، ص192.
[18] محمد بن سعد کاتب واقدی،الطبقات الکبری، ج 8، ص 29.
[19] همان، ص 29.
[20] همان.
[21] همان.
[22] عبدالحمید بن هبةالله ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 214.
[23] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 29، ص 390.
[24] همان، ص 208 و 209.
[25] سید مرتضی فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3، ص 161؛ نورالدین علی بن احمد سمهوری، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج 3، ص 92.
[26] سید مرتضی فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3، ص 161.
[27] نورالله تستری،احقاق الحق، ج 10، ص 474؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 189 و 213.
[28] محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 221.
[29] همان، ص 221.
[30] محمد بن سعد کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ج 8، ص 28؛ ابوعبدالله محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 128 و 129.
رخدادهای پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و نوع نگاه طبقات مختلف جامعه مسلمانان آن دوره به موضوع خلافت، به یکی از کشمکش های بزرگ سیاسی تبدیل شد که آثارش همچنان تا به امروز ادامه یافته است. در آن زمان، میان طبقات گوناگون اجتماعی، روایت های مختلفی از امامت شکل گرفت تا زمینه را برای انتقال خلافت به دیگران مهیا شود. به دنبال این رخداد، فاطمه زهرا علیها السلام به جنگ این روایت ها رفت و کوشید تا روایت برآمده از گفتار نبوی و بیت وحی را تثبیت کنند. آن حضرت در این باره از راهبردهای مختلفی بهره گرفت تا سرانجام توانست روایت خود را در سطح جامعه به عنوان گفتمان امامت در تاریخ ثبت نماید. گرچه نوع عملکرد دستگاه خلافت و سکوت و گاهی همراهی مهاجرین و انصار با حکومت، موجب نادیده گرفته شدن روایت حضرت زهرا علیها السلام در میان غیر شیعیان شد؛ اما روایت ایشان از سقیفه هنوز هم در کتب تاریخی، حدیثی و اخلاقی دیده می شود. برای شناخت زمینه های شکل گیری سقیفه، بیش از هر چیز می بایست به زمانه شناسی پرداخت و جامعه عصر نبوی به ویژه سال های آخر حیات ایشان را یک بار دیگر بازکاوی کرد. در این میان قرآن در برخی سوره ها، به وضعیت اجتماعی مسلمانان در سال های آخر زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره های گویایی دارد. آنچه در ادامه می آید، تصویری است که قرآن از جامعه اسلامی در سال های آخر رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست می دهد.
برای آشنایی با طبقات اجتماعی عصر نبوی «سوره توبه» که در سال نهم نازل شد، یکی از بهترین سندهای قرآنی و حاوی پیام مهم مبارزه با شرک و لغو پیمان های گذشته است. در این سوره طبقات جامعه اسلامی در مدینه و سایر شهرهای اطراف به صورت ده طبقه یاد شده اند:
1. مؤمنان راستین شامل بعضی از مهاجران و انصار نخستین (اهل بدر) و مؤمنانی که به نیکویی از ایشان پیروی کردند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَ الَّذِین اتبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ؛[1] و آنان که سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار (و در دین ثابت ماندند) و آنان که به نیکی پیروی آنان کردند، خدا از آن ها خشنود است و آن ها از خدا خشنودند».
2. مؤمنان در معرض لغزش که نزدیک بود دل های آن ها (از رنج و سختی های جنگ تبوک و غیره) بلغزد: «الَّذِینَ... مَا کادَ یزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ؛[2] دل های گروهی از مسلمانان (از رنج و تعب در سختی های جنگ تبوک و...) نزدیک بود بلغزد».
3. خسته شدگان از همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله، گروهی از مسلمانان با آنکه سابقه بسیاری در جنگ و همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله داشتند، اما در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله رفته رفته از فعالیت های سیاسی و نظامی و کارهایی که به هر دلیلی نیازمند فعالیت دشوار بود؛ خسته شده بودند. قرآن به روشنی به این طیف اشاره می کند: «وَعَلَی الثلَاثَةِ الَّذِین خُلِّفُوا حَتَّی إِذَا ضَاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا ملْجَأَ منَ اللَّه إِلَّا إِلَیهِ؛[3] و بر آن سه تن که (از جنگ تبوک) باز ایستادند (و مردم به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان بریدند) تا آنکه زمین با همه پهناوری بر آن ها تنگ شد و بلکه از خود دلتنگ شدند و دانستند که از (غضب) خدا جز به (لطف) او ملجأ و پناهی نیست». اگر چه این آیه به سه نفر به نام های مرارة بن ربیع و هلال بن امیه و کعب بن مالک اشاره دارد که به دلیل سختی جنگ و گرمای هوا از رفتن به جنگ در تبوک خودداری کردند و در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله عذر حضور خواستند، اما حاکی از زمینه چنین رفتاری در میان صحابه است.
4. مسلمانانی که اهل گناه بودند و به گناهان خود اعتراف کردند. آن ها کار نیک و بد هر دو را انجام داده بودند، اما امید بود که خدا توبه آنان را بپذیرد: «آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیئًا؛[4] گروهی دیگر از آن ها به گناهان خود اعتراف کردند که عمل صالح و فعل قبیح هر دو به جای آوردند، امید باشد که خداوند توبه آنان بپذیرد».
5. طیف خطاکاران که حال و روزشان از طیف قبلی خراب تر و کارشان بر مشیّت خدا موقوف است یا آنان را عذاب کند و یا از گناهشان در گذرد و خدا دانا و حکیم است: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یتُوبُ علَیهِمْ؛[5] و برخی دیگر (از گناهکاران) آن هایی هستند که کارشان به خدا سپرده شده است که یا آنان را عذاب کند و یا از گناهشان درگذرد».
6. کافران اهل تردید و آن هایی که به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده و دل هاشان در شک و دودلی ماند: «الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْم الْآخرِ وَارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فی رَیبهِمْ یتَرَدَّدُونَ؛[6] آن هایی که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و دل هاشان در شک و ریب است، از تو اجازه معافی از جهاد می خواهند و آن منافقان پیوسته در شک و تردید مانده و سرگردانند».
7. جمع زیادی (اعراب اطراف مدینه) که به فراخوان پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ ندادند و در جنگ شرکت نکردند و از نظر قرآن، خدا و رسول صلی الله علیه و آله را تکذیب کرده (و بدون هیچ عذری) از جهاد بازنشستند: «وَجَاءَ الْمعَذِّرُونَ منَ الْأَعْرَابِ لِیؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کذَبوا اللَّه وَرَسولَهُ سیصِیبُ الَّذِین کفَرُوا مِنْهُمْ عذَابٌ أَلِیم؛[7] گروهی از اعراب بادیه (نزد تو) آمده و عذر می آورند که اجازه معافی از جهاد یابند و نیز گروهی که خدا و رسول را تکذیب کرده (و بدون هیچ عذری) از جهاد بازنشستند، به زودی کافران از این دو طایفه را عذابی دردناک خواهد رسید».
8. کافران بیمار دل و آنان که دل هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست که خدا هم بر خباثت درونی آن ها خباثتی افزود: «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ؛[8] آنان که دل هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آن ها خباثتی افزود».
9. قاعدین (اهل مدینه) که از جهاد به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار نهاده شدند، از این بازماندن شان خوشحال شدند و جهاد با مال و جان شان در راه خدا را خوش نداشتند و (مؤمنان را هم از جهاد منع کرده و به آن ها) گفتند: شما در این هوای سوزان از سرزمین خود بیرون نروید: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسولِ اللَّه وَکرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ؛[9] آن هایی که از جهاد در رکاب رسول خدا باز نهاده شدند، از این بازماندن شان خوشحالند و مجاهده به مال و جان شان در راه خدا را خوش نداشتند و (مؤمنان را هم از جهاد منع کرده و به آن ها) گفتند: شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید».
طبق روایت جابر بن عبدالله این طیف که در جنگ حاضر نشدند، در میان مردم شایعه کردند که محمد صلی الله علیه و آله و یارانش در جنگ با وجود کوشش زیادشان، نابود شدند.
10. منافقانی که به نفاق خو کرده بودند و بعضی از اعراب بادیه نشین (اطراف مدینه) که منافق بودند و بعضی اهل شهر مدینه هم منافق و بر نفاق ثابت قدم ماندند که به سخن قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله هم آن ها را نمی شناخت: «وَ مِمَّنْ حَوْلَکمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ، وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ، مَرَدُوا عَلَی النفَاقِ لَا تعْلَمُهُمْ نَحْنُ نعْلَمُهُمْ؛[10] بعضی از اعراب بادیه نشین اطراف شما (اطراف مدینه) منافقند و بعضی اهل شهر مدینه هم بر نفاق ثابت قدمند که تو از آن ها آگاه نیستی، ولی ما از آن ها آگاهیم».
تأملی در این گروه های ده گانه، هم گویای وضعیت اجتماعی مسلمانان است و هم لحن تهدیدآمیز آیات قرآن نسبت به مردم در آن دوره، از احتمال انحراف عمومی حکایت دارد. در حقیقت جز یک گروه، بقیه گروه ها یا کاملاً در مسیر اشتباه و خطا قرار گرفته اند یا احتمال انحراف آنان بسیار زیاد است. در چنین شرایطی جامعه اسلامی در آستانه ورود به روزهای رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله است که قطعاً وقتی با وجود آن حضرت وضعیت جامعه اسلامی این چنین بود، پس از رحلت و با سر باز کردن عقده های قبیله ای و خصومت های شخصی در کنار تلاش قبایل برای کسب قدرت، اوضاع بسیار آشفته تر می شد. با این مقدمه هنگامی که خبر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در شهر پیچید، عملاً دیگر جامعه آبستن رخدادهای خطرناکی شده بود و یکی از اصلی ترین این مسائل، موضوع سقیفه بود.
دستگاه خلافت در گام نخست این روایت را مطرح کرد که آنچه که در سقیفه روی داده است، یک امر عادی و طبیعی و متناسب با اصل شایستگی بود. آن ها از زبان خلیفه نقل می کردند که «ما برتریم؛ چون از مهاجرین و نخستین کسانی هستیم که مسلمان شدیم و از جهت خویشاوندی نیز از شما (انصار) به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک تر هستیم و قرآن نیز ما را بر شما مقدم فرمود (اشاره به آیه 100 سوره توبه)؛[11] پس خلافت حق ماست».[12] حتی در این باره نقل می کردند که اعتراض علی علیه السلام این بود که چرا با ما هم مشورت نکردید، والا ما هم قبول داریم که ابوبکر از همه برتر است؛ چون هنگام حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، امام جماعت صحابه بود؛[13] در حالی که حضرت زهرا علیها السلام در سخنرانی اش این ادعا را به صورت کامل ردّ کرد و خلافت را حق پروردگار برای علی علیه السلام دانست.
به فاصله کوتاهی از زمان انتقال خلافت به خلیفه نخست، هواداران وی تلاش کردند روایت دیگری را ترویج کنند که در آن شرایط چاره ای جز این نبود که این کار ر ا انجام دهند؛ و گرنه اسلام دچار فتنه خطر بزرگ تری می شد.[14] در همین باره تأکید می کردند که خلافت خلیفه اول یک امر ناگهانی و ناخواسته بود که روی داد و دیگر بحث درباره آن گذشته است.[15] آن ها می گفتند خلیفه نخست برای دور کردن دست دیگران و نااهلان از خلافت[16] برخاست و گفت: «ای مردم! من از شما بهتر نیستم؛ پس شما خلافت مرا بپذیرید و مرا در این امر یاری کنید و اگر اشتباه کردم، اصلاحم کنید. اگر هم من از راه خدا برگشتم، شما هم از من برگردید».[17] این در حالی بود که تجربه روزگار نشان داد هم نااهلان وارد ساختار خلافت شدند و هم ایشان هرگز مخالفان را برنتافت و تا جایی که ممکن بود، آن ها را به شدت سرکوب کرد.
یکی دیگر از روایت ها از سقیفه، ادعای قبول همگانی نسبت به خلیفه نخست بود. در این روایت چنین می آمد که همه در کمال آرامش با وی بیعت کردند و این امر هم در مسجد و بر سر منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله روی داد. ابن کثیر تحت تأثیر جریان اهل حدیث در این باره گفته است:
یک روز پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی سه شنبه صبح، صحابه همگی در مسجد جمع شدند و انصار و مهاجر یکایک شان با خلیفه بیعت کردند. این زمانی بود که هنوز رسول خدا صلی الله علیه و آله را دفن هم نکرده بودند. در این زمان عمر بن خطاب اعلام کرد پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و ما دوست داشتیم که او می بود و ما را هدایت می کرد، اما اکنون ابوبکر که یار غار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، می تواند این امر را پیش ببرد و شما هم بر او همگام شوید. همگی برخاستند و با او بیعت کردند.[18] این در حالی بود که بزرگانی از صحابه مانند علی علیه السلام، زبیر، عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله، سعد بن عباده و دیگران مخالف بودند.[19]
از دیگر روایت های معروف از سقیفه، جابه جا کردن جای ظالم و مظلوم بود. آن ها می گفتند که علی علیه السلام و بنی هاشم همواره دنبال قدرت بودند و خلافت را حق خود می دانستند؛ از این رو حاضر نشدند با خلیفه نخست بیعت کنند. زُهَری،از بزرگان اهل حدیث در این باره از قول عمر بن خطاب نقل می کند: «علی و کسانی که با او در منزلش هستند و مدتی است که بیعت نکرده اند، با ما بیعت نمی کنند و [حکومت را برای خودشان می خواهند]».[20] حتی برخی مدعی شدند که آن حضرت در پافشاری برای رسیدن به قدرت آنقدر تلاش کرد تا عمر در هنگام مرگ به کنایه به او گفت: «آخرش کار خودت را کردی و مرا کشتی؟». امام علیه السلام هم فرمود: «نه! کار مردان من نبود و به این کار هم راضی نبودم»،[21] اما این اتهام همچنان ماند تا آنکه کار به جایی کشید که در مدتی که حضرت علی علیه السلام بیعت نکرد، متهم شد که طمع خلافت دارد؛ به همین دلیل بیعت نمی کند.[22] بعدها پیرو همین نگاه، معاویه آن حضرت را متهم کرد که برای رسیدن به قدرت، به قتل عثمان یاری رسانده است. البته این دیدگاه کاملاً از سوی بزرگان صحابه مانند سلمان، حضرت زهرا علیها السلام و افراد دیگر ردّ شد. سلمان به آن ها گفت: «کاری کردید که نباید می کردید. خیر در این بود که با علی علیه السلام بیعت می کردید».[23]
مؤلفه های رفتاری حضرت زهرا علیها السلام در جنگ روایت ها به شرح ذیل است:
یکی از اصلی ترین کارهای حضرت زهرا علیها السلام، واکنش سریع به رخداد سقیفه بود؛ زیرا حضرت معتقد بود هر کسی روایتش را زودتر و مستدل تر ارائه دهد، پیروز است. در منابع نقل شده است ایشان بلافاصله پس از ماجرای سقیفه به همراه جمعی از زنان خویشاوندش به مسجد رفت که خلیفه و گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بود. میان فاطمه علیها السلام و حاضران چادری آویختند. دختر پیامبر صلی الله علیه و آله نخست ناله ای کرد که حاضران به گریه افتادند، سپس قدری خاموش ماند تا مردم آرام گرفتند و آن گاه دفاعیه خود را ایراد کرد.[24]
از آنجا که زبان هنر روایتگر را ماندگارتر می کند، حضرت زهرا علیها السلام تلاش کرد روایت خود از خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را در قالب یکی از هنرهای گفتاری، یعنی خطابه ارائه دهد. ایشان با هدف برجسته سازی باور به امامت در امتداد نبوت به عنوان شرط مسلمانی و نقش پیامبر صلی الله علیه و آله را مورد اشاره قرار داد و در واقع به نقش امام علی علیه السلام به عنوان پیشوا توجه داشت و فرمود:
اَیهَا الناسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ،... لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ. فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکمْ وَ اَخَا ابنِ عمّی دُون رِجالِکمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی اِلَیهِ صلی الله علیه و آله؛[26] ای مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است... پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنج های شما بر او گران آمده و دلسوز بر شماست و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید، می دانید که او در میان زنان تان، پدر من بوده و در میان مردان تان، برادر پسر عموی من(شوهرم) است[اشاره به ماجرای عقد اخوت]؛ چه نیکو بزرگواری است آنکه من این نسبت را به او دارم.
آن حضرت در همان روزها به نشانه اعتراض بر سر مزار شهدای احد می رفت و می فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکوا الْحَقَّ عَلَی أَهْلِهِ، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیهِ، لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَانِ؛[27] به خدا سوگند که اگر امامت به اهلش سپرده می شد، حتی دو نفر هم نمی ماندند که پرستش خدا نکنند؛ زیرا امامت مانند کعبه است که باید به سویش بروند، نه اینکه به سوی شما بیاید.
حبّ علی نتیجه احسان فاطمه است
او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است
اسباب شادی لب خندان فاطمه است
این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است
آن حضرت برخی واژه ها را به مخاطب القا می کند که حاوی هویت است؛ واژگانی مانند «پدرم، محمد بنده خدا»، «برادر پیامبر، علی علیه السلام»، «گرگ های عرب»، «سرکشان اهل کتاب». همچنین آن حضرت با نقل گذرای تاریخ از زندگی عربان از جاهلیت تا دوره اسلامی، بار دیگر هویت اسلامی را به رخ مسلمانان کشید و فرمود:
وَ کنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تخافُونَ اَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ، فَاَنْقَذَکمُ اللَّهُ تبارَک وَ تعالی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکتابِ؛ شما بر کناره پرتگاهی از آتش قرار داشته و مانند جرعه ای آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش زنه ای بودید که بلافاصله خاموش می گردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبی می نوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده می کردید، خوار و مطرود بودید، می ترسیدید که مردمانی که در اطراف شما بودند، شما را بربایند تا خدای تعالی بعد از چنین حالاتی شما را به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگ های عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتی ها کشیدید.
ویژگی آن حضرت، ارائه گفتاری مستند و روشنگر بود. نکته فراموش شده ای که حضرت فاطمه علیها السلام به معرفی آشکار او در جریان سقیفه پرداخت، شیطان بود که ایشان در این باره فرمود:
طْلَعَ الشَّیطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکمْ، فأَلْفاکمْ لِدَعوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکمْ فَوَجَدَکمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکمْ فَاَلْفاکمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غیرَ اِبلِکمْ، وَ وَرَدْتمْ غَیرَ مَشْرَبِکمْ؛[28] شیطان سر خویش را از مخفیگاه خود بیرون آورد و شما را فراخواند و دید شما دعوت او را پذیرفتید و برای فریب خوردن آماده اید، آن گاه از شما خواست که قیام کنید و مشاهده کرد که به آسانی این کار را انجام می دهید، شما را به غضب واداشت و دید خشمناکید و بر چیزی که سهم شما نبود، وارد شدید.
شایان اشاره است که در آیه 54 سوره زخرف نیز درباره فرعون آمده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ؛ او قومش را خوار یافت و آن ها را مطیع خودش کرد».
به نظر می رسد آن بخشی که از روایت دیگران نسبت به سقیفه که وی را بسیار آزرده کرد، همین بود؛ از این رو در بخشی از کلام خود به مقوله قدرت طلبی ناحق قریش اشاره کرد:
نَأْمُرُکمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّی اِذا دارَتْ بِنا رَحَی الْاِسْلامِ وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیامِ وَ خضَعَتْ نعْرَةُ الشِّرْک وَ سَکنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْک، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْکفرِ، وَ هدَأَتْ دَعوَةُ الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ، فَاَنَّی حِزْتُمْ بعْدَ الْبیانِ، وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَکصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَکتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟؛[29] [یادتان نرود که] ما در اسلام فرمانده بودیم و شما فرمانبردار، تا اینکه آسیای اسلام به گردش افتاد، روزگار به نفع اسلام چرخید و نعره های شرک آمیز خاموش شد و دیگ طمع و تهمت از جوشش افتاد و آتش کفر خاموش و هرج و مرج آرام گرفت و نظام دین استوار شد؛ پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان، سرگردان شده و پس از آشکاری خود را مخفی گرداندید و بعد از پیش قدمی، عقب نشستید و بعد ایمان، شرک آوردید؟
حضرت فاطمه علیها السلام در پاسخ به ادعای شورای سقیفه برای دوری از افتادن در فتنه، فرمود: «الْعَهْدُ قَریبٌ، وَ الْکلْم رَحیبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا ینْدَمِلُ وَ الرَّسولُ صلی الله علیه و آله لَما یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ؛[30] هنوز چیزی نگذشته و جراحت التیام نیافته و پیامبر صلی الله علیه و آله به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه می هراسید [و خلافت را گرفتید]؛ آگاه باشید که اکنون در فتنه فرو رفته اید و به راستی جهنم کافران را احاطه نموده است».
ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی ذوالفقار!
بت شکن! برخیز بسته دست او را روزگار
عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت[31]
بیم دادن و مژده دادن که در قرآن نیز بسیار به کار رفته است، در کلام آن حضرت هم جایگاه ویژه ای دارد تا روایت خود را تثبیت نماید. ایشان با توجه به این مؤلفه می فرماید:
فَنِعْمَ الْحَکمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لاینْفَعُکمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِکلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتیهِ عَذابٌ یخْزیهِ، وَ یحِلُّ علَیهِ عَذابٌ مُقیمٌ؛[32] چه نیک داوری است خداوند و نیکو دادخواهی است پیامبر صلی الله علیه و آله، و چه نیکو وعده گاهی است قیامت و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند و پشیمانی به شما سودی نمی رساند و برای هر خبری قرارگاهی است؛ پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسی فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل می شود.
جنگ روایت ها، یکی از ارکان جنگ نرم است که در ماجرای سقیفه، حضرت فاطمه علیها السلام با شناخت ابعاد آن، با استفاده از ابزارهای گوناگون تلاش کردند روایت های چندگانه دستگاه خلافت را کنار زند و روایت خود را تثبیت نماید. سرانجام با توجه به این فعالیت، روایت آن حضرت به عنوان روایت شیعه و برخی فرقه های اسلامی از امامت در تاریخ ثبت شد و از دریچه کتب تاریخی، حدیثی و حتی کتب ادبی مختلفی که شماری از آن ها را نویسندگان اهل سنت نیز نوشته بودند، مانند کتاب السقیفه و الفدک، به نسل های بعدی رسید.
فهرست منابع
کتب
1. ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامة و التبصرة من الحیرة، چاپ اول، قم: مدرسة الإمام المهدی(عج)، 1404ق.
2. ابن حیون (قاضی نعمان)، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، تحقیق محمدحسین حسینی جلالی، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1409ق.
3. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، قم: الشریف الرضی، [بی تا].
4. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407ق.
5. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الأخبار، شرح یوسف علی طویل، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1418ق.
6.، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، چاپ اول، بیروت: دارالأضواء، 1410ق.
7. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت : دارالفکر، [بی تا].
8. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1374ق.
9. ابوصلاح حلبی، تقی الدین بن نجم الدین، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان (الحسون)، چاپ اول، قم: الهادی، 1404 ق.
10. بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.
11. جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، تحقیق محمدهادی امینی، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة، [بی تا].
12. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ دوم، بیروت: دار الکتاب العربی، 1413ق.
13. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، چاپ اول، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1414 ق.
14. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه جعفری، تهران: انتشارات اسلامی، ۱۳۸۱ش.
15. مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ اول، قم: کنگره شیخ، 1413ق.
مقالات
1. مهر آیین، مصطفی و دیگران، «تحلیل گفتمان خطبه فدکیه حضرت زهرا علیها السلام»، فصلنامه علمی - پژوهشی نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان، سال دهم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1399، ص 22 -1.
پی نوشت ها:
[1] توبه: 100.
[2] توبه: 117.
[3] توبه: 118.
[4] توبه: 102.
[5] توبه: 106.
[6] توبه: 45.
[7] توبه: 90.
[8] توبه: 125.
[9] توبه: 81.
[10] توبه: 101.
[11] عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، عیون الأخبار، ج 2، ص 254.
[12] احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 5، ص 12.
[13] محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 12، ص 317.
[14] محمد بن محمد مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص 115.
[15] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب الأشراف، ج 2، ص 264.
[16] محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 67.
[17] اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 5، ص 248.
[18] همان.
[19] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب الأشراف، ج 2، ص 260.
[20] شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 3، ص 11.
[21] عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج 1، ص 40.
[22] محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 12، ص 317.
[23] احمد بن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب الأشراف، ج 2، ص 274.
[24] احمد بن ابی طاهر ابن طیفور، بلاغات النساء، ص۱۶.
[25] ر.ک: مصطفی مهرآیین و دیگران، «تحلیل گفتمان خطبه فدکیه حضرت زهرا(»، فصلنامه علمی – پژوهشی نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان، ص 17.
[26] احمد بن علی طبرسی، الإحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 100.
[27] علی بن حسین ابن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص 1.
[28] احمد بن ابی طاهر ابن طیفور، بلاغات النساء، ص 25.
[29] احمد بن عبدالعزیز جوهری بصری، السقیفة و فدک، ص 144.
[30] نعمان بن محمد ابن حیون (قاضی نعمان)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 36.
[31] شعر از قاسم صرافان.
[32] تقی الدین بن نجم الدین ابوصلاح حلبی، تقریب المعارف، صص 343-341.
پیش از پرداختن به اینکه آیا هوش مصنوعی میتواند جایگزین مشاورهای مدیریت شود یا نه، باید بفهمیم که هوش مصنوعی با این صنعت چه میکند.
در حال حاضر، هوش مصنوعی و مشاوره همپوشانی دارند. موسسه مککینزی در سال ۲۰۱۵ شرکت «کوانتومبلک» (QuantumBlack) را که کسب و کاری در حوزه هوش مصنوعی است، خریداری کرده است. آنها هوش مصنوعی را جهت بهبود عملکرد سازمانی به کار گرفتهاند.
به شکل مشخص، آنها این کار را با کمک کلاندادهها و تجزیه و تحلیل پیشرفته انجام میدهند. مککینزی با موفقیت از فناوری هوش مصنوعی برای بهبود خدمات خود استفاده میکند که خبر خوبی برای کل صنعت است.
با این حال، بسیاری از شرکتهای مستقل فعال در حوزه هوش مصنوعی، در تلاش برای توسعه فناوریهای مختلف هستند. تمرکز اصلی آنها ساختن نرمافزاری مبتنی بر هوش مصنوعی است که به نوعی جایگزین مشاوران مدیریت شود. با توجه به اینکه بخشهای زیادی از فعالیت مشاوران با دسترسی بهتر به دادهها و اطلاعات، کارآمدتر میشود، این نیز خبر خوبی است. این خبر خوب به این معنی است که میتوانیم با هزینههای کمتر ارزش بیشتری به مشتریان منتقل کنیم.
در آرمانشهر آینده، همه کارها ماشینی میشوند و انسانهای زمانه، میتوانند با فراغ بال، ذهن خود را از طریق هنر و پیشرفت دانش گسترش دهند. آن روز، هوش مصنوعی جایگزین مشاوران مدیریت خواهد شد، همانطور که هوش مصنوعی جایگزین تکتک مشاغل روی کره زمین خواهد شد. اگرچه این اتفاق خیلی دور است! اما در آینده نزدیک زمانی بین ۱۰-۲۰ سال چه خواهد شد؟
واقعیت این است که توسعهدهندگان در تلاش هستند تا نوعی هوش مصنوعی ایجاد کنند که به مشاوران کمک کند؛ همان کاری که برای بسیاری از صنایع پیچیده دیگر انجام میدهند. هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و بسیاری از فناوریها و تکنیکهای دیگر تلاش میکنند تا به آسانی، تقریبا پاسخی برای هر پرسش قابل تصور داشته باشیم. با این حال، آنها نمیتوانند به سادگی «مشاوره تخصصی» برای مشاور مدیریت خبره را ارائه دهند.
تا این تاریخ، و برای آینده قابل پیشبینی، یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی بهطور روزافزون عملکرد خوبی در بررسی مقادیر عظیمی از دادهها، برای مقایسه و بازگرداندن یک پیشبینی داشتهاند. به عنوان مثال، با «روباتهای» پزشکی میتوانیم تمام علائم حیاتی را ثبت کنیم. از طرف دیگر، هوش مصنوعی صدها، هزاران و شاید میلیونها علامت مشابه از موارد دیگر را بررسی میکند و بر اساس دادههای دیگری که در مورد شما دارد، میتواند بیماری احتمالی شما را پیشبینی کند. روی کلمه «احتمالی» تاکید میکنیم.
هوش مصنوعی مزایای بسیاری دارد که مشاور آن را ندارد. توان استفاده از حجم عظیمی از دادهها، که انسان هرگز نمیتواند «بهنگام» از آنها استفاده کند. هوش مصنوعی هرگز فراموش نمیکند و یادگیری پیوسته دارد.
هر چه نمونهها بیشتر باشد، پیشبینی بهتر است. اما نکته اینجاست که خروجی آنها هنوز هم قابل «پیشبینی» است. پیشبینیها به صورت خطی و بر اساس دادههای خطی انجام میشوند. همیشه تعداد مشخصی از پیشبینیهای ممکن وجود دارد، زیرا هوش مصنوعی به منابع داده گسترده، اما محدود و مشخص دسترسی دارد. اما این مناسب کارهای رویهشده و روتین است. موضوع میتواند بسیار غامض باشد، که در این صورت باید آن را نقشهبرداری و مستندسازی کرد و برای آن «درخت تصمیم» (ابزاری که وقتی حجم داده بالاست، با طبقهبندی و خوشهبندی دادهها به تحلیلگران کمک میکند) درست کرد.
مشاور هم میتواند با آموزش، همین روال را دنبال کند. زیرا هوش مصنوعی میتواند درختهای تصمیم را بررسی کرده و با مقایسه راهحلهای گذشته به بهترین راهحل ممکن برسد، به طوری که نتیجه سریع و دقیق یا حداقل بهتر از کار انسان شود که نهایتا کمک بزرگی به مشاوران مدیریتی میشود تا بتوانند فرآیندهای خود را ترسیم و رویهها را ایجاد کنند.
همچنین در هوش مصنوعی یکپارچگی وجود دارد. همین حالا، ما پایگاه عظیمی از دادههای علمی و دانش را در دستان خود یا کارکنان خود داریم.
دیگر لازم نیست شماره تلفن، سال تولد یا نشانی مشتری را به خاطر بسپاریم. اگر قصد عزیمت به جایی را داشته باشیم، میتوانیم نقشهای را با جهتهای مشخص و هشدارهای ترافیکی با پیشنهادهایی برای بهترین مسیر، فورا فراخوان کنیم. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که بگوییم Hey Google و سوال را بپرسیم.
به عنوان مشاور مدیریت، ما هر روز از این اهرم استفاده میکنیم، اما باید در ایجاد روش، بهتر شویم. زمانی که هوش مصنوعی و دانش افزوده به خوبی عمل نکنند، آن موقع، مشکل را باید از طریق «فرآیند تشخیصی» حل کنیم. اینجا مسالهای داریم که رویهها جوابگو نیستند. این دو پرسش را مجسم کنید: «چگونه میتوانم کامیونم را تعمیر کنم؟»
در برابر «آیا باید از کامیون به عنوان راهحل لجستیکی خود استفاده کنم؟» در مورد پرسش اول، مهم نیست که خرابی چقدر پیچیده باشد، هوش مصنوعی راهکار دارد. میتواند یاد بگیرد که چه کاری، چه زمانی و چند وقت یکبار برای سرویس کامیون موردنیاز است تا از خرابیهای بعدی جلوگیری شود. اما آیا هوش مصنوعی قادر است مصلحت کسب و کار شما برای استفاده یا عدماستفاده از ناوگان کامیون را به عنوان بهترین راهحل تشریح کند؟
مطمئنا با هوش مصنوعی، میتوانیم به حجم عظیمی از دادهها برای کمک به تصمیمگیری دسترسی داشته باشیم. اما تحویل دادن بهترین راهحل به مشتری، نیازمند توان
تشخیصی برای انتخاب مجموعهای بیپایان از راهحلها و رویکردهای بالقوه است.
هیچ پاسخ جامع و مانعی وجود ندارد. در این شرایط، با نگاه به محیط، پایگاه مشتری، مدل کسبوکار و استراتژی شما، بهترین راهکار قابل توصیه است.
«توانایی تشخیصی مشاور مدیریت» است که به مشتریان «ارزش واقعی» منتقل میکند که قابل جایگزین شدن با هوش مصنوعی نیست و البته با هوش مصنوعی فقط میتوان آن را تقویت کرد.
هوش مصنوعی میتواند صنعت مشاوره را تغییر دهد و خواهد داد. با این حال، اختلال بیشتر متوجه چگونگی کمک هوش مصنوعی به مشاور است نه جایگزین شدن با آن.
به مرور، مشاوران دسترسی بیشتر و بهتری به اطلاعات خواهند داشت که وظیفه هوش مصنوعی جمعآوری و در دسترس قرار دادن این اطلاعات برای آنهاست. مشاوران برای درک اطلاعاتی که هوش مصنوعی جمعآوری و سازماندهی کرده است ایفای نقش میکنند.
به عنوان جمعبندی، هوش مصنوعی جایگزین مشاور نمیشود و بسیاری از مشاغل پیچیده دیگر را نیز به طور کامل از بین نخواهد برد و باعث منسوخ شدن نیروی انسانی نخواهد شد.
با این حال، با پیشرفت صنعت، تغییرات زیادی بروز میکند. همانطور که فناوریهای هوش مصنوعی در دسترس قرار میگیرند، به طور روزافزون جایگزین کارهایی میشوند که قابل نقشهبرداری و تبدیل شدن به «رویهها» باشند. ما باید یاد بگیریم که چگونه از این ابزار برای ارائه خدمات بهتر و پیشرفتهتر به مشتریان خود استفاده کنیم. همچنین باید یاد بگیریم که چگونه به مشتریان خود کمک کنیم تا با این فناوریها در سازمانهایشان مواجه شده و آن را به کار گیرند.
منبع: CMC-Global
شرکت امنیت سایبری Zimperium چندی پیش اعلام کرد که هکرها در ماه جولای امسال نسخههای آلوده و مشابه اصلی چند همراه بانک ایرانی را تولید کرده و تعداد این برنامههای آلوده حالا به ۲۰۰ عدد میرسد. این هکرها در ابتدا اپلیکیشن تقلبی بانکهایی همچون ملت، صادرات و رسالت را منتشر کرده بودند و در ادامه این کمپین، حالا مشخص شده که نسخه جعلی دیگر اپلیکیشنهای بانکی مثل پاسارگاد، تجارت و بلوبانک نیز از سوی این هکرها منتشر شده است. حالا گستردگی توزیع این بدافزارهای پنهان شده در اپلیکیشنهای بانکی به حدی است که مثلا اگر همراهبانکهای سپه، ملت، تجارت، شهر، ملی، پاسارگاد و بلو را روی گوشی اندرویدیتان نصب دارید، ممکن است شما هم به یک بدافزار امنیتی آلوده شده باشید.
طبق اظهارات این شرکت فعال در حوزه امنیت سایبری، نصب این اپلیکیشنهای آلوده به بدافزار میتواند اطلاعات ورود به حساب بانکی و حتی رمز پیامکی یکبار مصرف برای ورود به موبایل بانک کاربران ایران را به دست هکرها برساند. همچنین گفته شده که این برنامههای آلوده حتی میتوانند به کیفهای ارز دیجیتال کاربران نیز دسترسی پیدا کنند و آنها را نیز هدف حملات آتی خود قرار دهند. به گفته متخصصان این شرکت امنیتی، هکرها در اقدامات جدید خود قابلیتهای بیشتری را نیز به این برنامههای آلوده اضافه کردهاند که جمعآوری اطلاعات از دستگاه هدف را آسانتر میکند. در این گزارش تاکید شده است که این هکرها تمرکز اصلی خود را روی دستگاههای شیائومی و سامسونگ قرار دادهاند. از طرفی شواهد نشان میدهد که هکرها به احتمال قوی در حال کار روی نسخه آیاواس این بدافزارهای بانکی نیز هستند و احتمالا در آینده شاهد توزیع گسترده این دسته از برنامهها، خصوصا برای کاربران ایرانی آیفون باشیم که از دسترسی به فروشگاههای رسمی دانلود اپلیکیشن برای سیستمعاملIOS محرومند.
انتشار این خبر باعث شد رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) تهران درباره خطر جدی این اپلیکیشنهای بانکی جعلی به کاربران هشدار دهد. داوود معظمی گودرزی در گفتوگویی با تابناک تاکید کرد: تنها راه قربانینشدن در این مسیر این است که افراد نرمافزارهای همراهبانک را از مراجع رسمی دانلود و نصب کنند.
آنطور که از بررسی جزئی این اپلیکیشنهای آلوده به بدافزار برمیآید، اتکای هکرها برای وارد کردن این بدافزارها به گوشی کاربران، ترغیب آنها به نصب اپلیکیشن بانکی مورد نظر از طریق سایتهای فرعی یا کانالهای تلگرامی است و گویا دارندگان گوشیهای سامسونگ و شیائومی نیز بیش از دیگران در معرض آلوده شدن به این بدافزارها هستند. اگرچه گوگلپلی در تمام دنیا، اصلیترین مرجع دانلود اپلیکیشنهای اندرویدی به حساب میآید، اما فیلتر شدن این پلتفرم در ایران و قطع ارتباط بانکهای ایرانی با این مرجع، باعث شده تا اعتبار فایلهای موجود در این پلتفرم نیز با اما و اگر همراه باشد.
اصلیترین روش دسترسی و نفوذ به تلفن همراه کاربران، به خصوص دارندگان گوشیهای شیائومی و سامسونگ، نصب اپلیکیشنهای بانکی از طرق غیررسمی مانند تلگرام، سرچ در گوگل و نصب از وبسایتهای غیر بانکی و حتی گوگلپلی است که حالا به دلیل قطع ارتباط با بانکهای ایرانی، امکان تایید نسخههای رسمی همراهبانکها و تشخیص نسخه اصل از جعلی را ندارد.
از زمان آغاز فیلتر گوگلپلی، کارشناسان بارها درباره آسیبهای این محدودیت هشدار داده و تاکید کردهاند که قطع دسترسی مجاز کاربران به این مرجع، میتواند زمینهساز قرار گرفتن کاربران در معرض آلودگیهای بدافزاری بیشتر باشد. با وجود تاکید مداوم فعالان آیتی بر اهمیت دسترسی آزاد به گوگلپلی برای حفظ امنیت سایبری کاربران، پس از گذشت یک سال هنوز هیچ اقدام خاصی در جهت رفع محدودیتهای این پلتفرم انجام نشده است؛ در عوض به تازگی اعلام شد که پلیس فتا با رونمایی از یک آنتیویروس تولید داخل با نام «فارز»، پیشنهاد داده که نصب آن برای تمام کاربران اجباری شود. حامد بیدی از کنشگران حق اینترنت در یادداشتی این پیشنهاد را «راهکاری ناکارآمد برای بحرانی خودساخته» خواند و تاکید کرد: اکنون آمارهای جهانی از صدرنشینی ایران در فهرست آلودگی بدافزاری حکایت دارند. در این شرایط، ارائه چنین راهکارهایی حاکی از آن است که تا چه اندازه در تحلیل علت این بحران و رفع آن ضعف وجود دارد.
با گذشت بیش از یک سال از فیلتر شدن گوگلپلی، حالا امکان دریافت بهروزرسانیهای امنیتی برای بسیاری از اپلیکیشنهای ضروری که روزانه مورد استفاده کاربران قرار میگیرد، از بین رفته است. بنابراین حالا حتی بسیاری از شناختهشدهترین و امنترین اپلیکیشنهای بینالمللی هم تبدیل به حفرههای امنیتی جدی شدهاند. موضوعی که بعید است حتی با نصب قدرتمندترین آنتیویروسها هم قابلحل باشد.
«نسل Z» که به متولدان اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ اطلاق میشود به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با نسلهای قبل بسیار تفاوت دارد؛ به گونهای که میتوانیم از آن به عنوان گسست و شکاف نسلی یاد کنیم. یکی از نکات مهم در رابطه با این نسل، رفتارهای اقتصادی و اثر آنها روی اقتصاد کشور است. به گفته یک کارشناس این نسل اثر ۱۵۰هزار میلیارد تومانی بر تقاضای کل در اقتصاد ایران دارد.نکته مهم این است که برندهای ملی و تولیدی داخل مورد توجه افراد نسل Z نبوده و آنها بیشتر به برندهای جهانشمول و موفق روی میآورند. هفتهنامه «تجارت فردا»، در جدیدترین شماره خود و در قالب یک پرونده ویژه، به «اقتصاد نسل Z» پرداخته است.
«نسل Z» در ایران فصل جدیدی را از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رقم زدند. برآوردهای مختلفی درباره جمعیت افراد این نسل وجود دارد اما به طور کلی به متولدان اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ «نسلZ» گفته میشود. همچنین پیشفرضها راجع به این نسل متاسفانه زیاد و غلط است. مثلا گفته میشود اهل تعامل نیستند، سطحیاند، برنامهای ندارند، مدیریتناپذیرند، دنبال سود فوری هستند. اما یکی از مهمترین مسائل درباره این نسل، بررسی رفتارهای اقتصادی آنها و اثرشان بر اقتصاد کشور است.
به گفته رضا نویدی، تحلیلگر بازار، این نسل مستقیما بر ۱۵۰هزار میلیارد تومان تقاضا در اقتصاد اثر مستقیم میگذارد. این در حالی است که ارزش بازار صنعت بیمه در ایران ۱۳۰هزار میلیارد تومان است. «نسل Z» علاوه بر اثرگذاری مستقیم، بهطور غیرمستقیم هم روی رفتار و جابهجایی سرمایهها اثرگذار است؛ بهطوری که این نسل در تصمیمگیری خانوادهها بیشترین تاثیر را میگذارد. به همین دلیل برآورد ما این است که ارزش تاثیرگذاری «نسل Z» روی تقاضای کل اقتصاد شاید از ۸۰۰هزار میلیارد تومان بیشتر باشد.
نویدی تاکید میکند درباره رفتار خرید «نسل Z» باید چند نکته را مورد توجه قرار داد؛ «نسل Z» به اعتبار برند بسیار توجه میکند. نسل Y (نسل قبل از نسل Z) چون داده و اطلاعاتی در اختیار نداشت به مشهورترین برندها با توجه به تجربهها و موفقیت برندها در بازار مراجعه میکرد تا نیاز خود را تامین کند. «نسل Z» برخلاف نسل ما اینطور رفتار نمیکند. این نسل چون به دادهها و اطلاعات دسترسی آسانتری دارد، بر مبنای آن دادهها چهبسا اطلاعات استانداردتری به دست میآورد و انتخابهای صحیحتری انجام میدهد.
به اعتقاد این تحلیلگر، در چنین شرایطی، نیوبرندها (NewBrand) شانس بیشتری برای جذب نیازهای «نسل Z» دارند. نسل قبل به دنبال برترین، اولین و معروفترین برندها بود و بیشتر به سابقه برندها توجه میکرد، اما برای «نسل Z» مساله سابقه برند یا برترین و معروفترین، بیشتر نقش دافعه دارد و چندان جذاب نیست. بهطور مثال، در بحث خرید آنلاین یکسوم خریدها برای «نسل Z» است و این در حالی است که برای نسل قبل از نسل Z، این میزان کمتر از پنجدرصد است. مساله برند نزد «نسل Z» در شیوه خرید و نحوه انتخابش بسیار اثرگذار است.
نویدی همچنین تاکید میکند که از سوی دیگر تلویزیون به عنوان یکی از قدرتمندترین رسانهها تنها ۱۲درصد مصرف رسانهای «نسل Z» است. در مورد رسانههای چاپی، مصرف رسانهای این نسل بسیار پایین است و کمتر از پنجدرصد از این نسل روزنامه یا مجله میخرند یا میخوانند. در واقع رسانههای چاپی در اهداف مصرف رسانهای «نسل Z» نیست. رادیو هم رسانه مرجع این نسل نیست. در واقع بیش از ۳۰درصد مصرف رسانهای یا به نوعی جریان اصلی مصرف رسانهای این نسل، شبکههای اجتماعی با اولویت اینستاگرام است. با وجود این، ضریب نفوذ پلتفرمهای رسانهای همچون یوتیوب یا آپارات یا بازیهای آنلاین در این نسل بسیار بالاست و الگوی رسانهای این نسل چه در حوزه بازاریابی، چه تجاری، بسیار متحول شده است. این نسل به جای بهرهگیری از رسانههای کلاسیک عمدتا از رسانه آنلاین بهره میبرد.
این در حالی است که سهم برندهای ایرانی از بازار ۱۵۰هزار میلیارد تومانی «نسلZ» تقریبا هیچ است و کالای مورد علاقه این نسل در ایران تولید نمیشود. در همین رابطه مریم زارعیان، دکترای جامعهشناسی، اعتقاد دارد افراد این نسل به برندهایی روآورند که جهانشمول است. او میگوید: ممکن است این پرسش شکل گیرد که چرا برندهای داخلی ما همچنان مورد استقبال و توجه این نسل نیستند؟ توجه «نسلZ» به برندها رابطه مستقیمی با موفقیت آن برندها دارد. بنگاههایی که برند موفق دارند و بهنوعی برند ملیشان موفق است، بیشتر مورد توجه «نسل Z» هستند. در بسیاری از کشورها، همچون گرجستان یا عربستان، حکمرانان بیشتر دنبال این تصویرسازیاند که کشوری باثبات و با رفاه بالا به نظر آیند. بنابراین ما هم اگر میخواهیم محصولات داخلیمان مورد توجه «نسل Z» قرار گیرد، باید از نظر ملی برند موفقی باشیم. بهطور خلاصه میگویم که در اقتصاد ما اگرچه محصولات باکیفیت زیادی تولید میشود، اما چون برند ملی خوبی در ذهنیت جوانان و نوجوانان نداریم، برندهای ما هم مورد توجه آنها قرار نمیگیرد.
سجاد نوریزاد، بنیانگذار نکسلوکس، نیز در این رابطه تاکید میکند که در ایران برند مطلوبی برای «نسل Z» وجود ندارد، چرا که «نسل Z» همگن و همسو با دنیا به پیش میرود. سرعت و شتاب «نسل Z» از کارآفرینان و سیاستگذاران ما بسیار جلوتر است. «نسل Z» در کشور ما فقط مشاهدهگر تحولات جهانی نیست و قطعا دوست دارد در این تحولات نقش داشته باشد. متولدان این نسل با همتاهای خود در دیگر کشورها، در خیلی زمینهها اشتراک نظر دارند. شبیه هم لباس میپوشند، شبیه هم موسیقی گوش میکنند و مثل هم خوش میگذرانند. سرعت این نسل بسیار سریع است، به گونهای که کارآفرینان ما از این سرعت جا ماندهاند. کارآفرینان ما به خاطر تحریمهای خارجی و بسیاری از محدودیتهای داخلی از تکنولوژی روز عقب افتادهاند، بنابراین کالای موردنیاز این نسل در اقتصاد ایران تولید نمیشود.
به گفته نوریزاد، مشکل دیگر این است که بنگاههای تولیدی نسل جدید هم به دلیل مواجهه با قطعی اینترنت و طرحهایی مثل طرح صیانت، گرفتار نااطمینانی شدهاند. در دوره کنونی استارتآپها باید به بلوغ میرسیدند اما میدانیم که به جای رشد و بلوغ استارتآپها، مسیر آنها متاثر از سیاستگذاریهای اشتباه نزولی شده است.به همین دلیل در بسیاری از حیطهها اکوسیستم مناسبی شکل نگرفته است. از سوی دیگر، پدیده مهاجرت هم مزید بر علت شده و بنگاههای ما اکنون از نیروی کار خوب بهره نمیبرند و ما به نیروی کار متخصص نیازمندیم. از سوی دیگر وضعیت دستمزدها در بنگاههای ما نمیتواند انگیزه ماندن نیروی کار خوب را تحریک کند؛ خب چه اتفاقی میافتد؟ برندهای خوب و کارآمد را چه کسانی شکل میدهند؟ همین بنگاههای نوظهور، کارآفرینان و نیروی کار متخصص. زمانی که شرایط مناسب نباشد، برند خوبی که کالای باکیفیت جهانی تولید کند، برای «نسل Z» شکل نمیگیرد.
نوریزاد همچنین عقیده دارد این نسل برای حل مساله هم به واسطه ظهور پدیده اینترنت، به منابع اطلاعاتی در جهان دسترسی دارد. رفتار افراد «نسلZ»در بیشتر کشورهای جهان مشابه است و به نوعی رفتارهای این نسل در همه جا همگن است. این بدان معناست که «نسل Z» در ایران با ترکیه یا آمریکا تفاوت چندانی ندارد. اگر از منظر رفتار اقتصادی نگاه کنیم، شاید تشخیص ندهیم که این نسل در ارتباط با تامین نیازمندیهای خود چه تصمیمی میگیرد.
بهطور مثال «نسل Z» از ابزار متفاوتی برای تامین نیازها یا پاسخ به پرسشهایش بهره میبرد و برخلاف نسل قبل که از روزنامه محلی یا رسانه صوتی و تصویری رادیو و تلویزیون برای تبلیغات یا تامین نیازهایش بهره میبرد، از مجرا و منطق خاصی پیروی میکند. این نسل به دلیل روحیه جستوجوگری که دارد، به راحتی تحلیل خود را بدون حضور و مشورت بزرگترها انجام میدهد. «نسل Z» با رسانه تلویزیون یا رادیو چندان تعاملی ندارد و ما بهتر است از ظرفیتها، ویژگیها و خصیصههای متفاوت این نسل بهره ببریم و با دیالوگ، تعامل و گفتوگو سعی کنیم در شناخت آنان گامهای دقیقتر و عمیقتری برداریم. در واقع اینطور مصرف رسانهای این نسل کاملا متفاوت با نسل قبلی است.
به طور کلی آنچه درباره این نسل باید بدانیم این است که به هر شکل ممکن، نیازهای خود را تامین میکند. در تلگرام دنبال کفش و کتانی خود میگردد، در اینستاگرام پوشاک موردنیاز خود را تهیه میکند و نیازهای فرهنگی خود را در یوتیوب میبیند. از سوی دیگر نسل موسوم به «دهههشتادیها» آنقدر نسل اثرگذاری هستند که مطلوبیتهایشان، باعث رونق برخی کسبوکارها شده و برخی کسبوکارها را از رونق انداخته است. به طور مثال این نسل که کمتر کتاب و نشریه میخواند، صنعت نشر را از رونق انداخته اما باعث رونق کافهها و فستفودها شده است. اگر سیاستگذار به درک درستی از نیازها و مطلوبیتهای این نسل نرسد و متناسب با آنها سیاستگذاری نکند، بازار قاچاق را رونق میبخشد و اقتصاد غیررسمی را بزرگ میکند.
نگرانی اصلی دوسوم ایرانیها از «هزینه تامین مسکن» بر روند رشد جمعیت تاثیر گذاشت
فرید قدیری: عصر جهش قیمت مسکن و صعود تاریخی اجارهبها در شهرهای ایران، «تغییرات چشمگیری» در معادله جمعیتی کشور ایجاد کرد.دادههای رسمی از روند ازدواج و فرزندآوری طی بیش از یک دهه گذشته نشان میدهد، «رابطه کاملا معنادار بین تورم مسکن و رشد جمعیت از محل زاد و ولد» وجود داشته است بهطوری که احتمالا بخش قابلتوجهی از خانوارهای ایرانی در مواجهه با افزایش هزینه خرید یا اجاره مسکن، به نوعی «داشتن فرزند را از اولویت زندگیشان خارج کردهاند» و در مقاطعی که تهیه گرانترین کالای مصرفی، یعنی خانه، با «ثبات یا کاهش قیمت روبهرو بوده» نیز نبود مانع برای فرزندآوری باعث رشد مثبت این واقعه شده است.
شبیه این رابطه برای معادله ازدواج هم قابل مشاهده است. در ابتدای نیمه دوم دهه 90 و همچنین سال گذشته که به ترتیب، «هزینه خرید مسکن» و «هزینه اجارهنشینی» صعود تند را تجربه کرد، آمار رسمی ازدواج با بیشترین کاهش سالانه روبهرو شد.
هر چند، مطابق تغییرات نرخ رشد ازدواج و فرزندآوری، احتمالا «تاثیر رشد هزینه تامین مسکن بر معادله فرزندآوری بیشتر از تاثیر آن بر تصمیم یا عدمتصمیم به ازدواج» است.با این حال، تجمع فشار «تورم مسکن و تورم اجاره» در سال 1401 - به دنبال چهار سال افزایش این دو نرخ- باعث شد «بهای خرید خانه و اجاره مسکن»، سنگینتر از سالهای قبل شود و همین، در نهایت «رکورد کمترین ازدواج و کمترین زاد و ولد» دستکم از ابتدای دهه90 در کشور را برای سال گذشته به ثبت رساند.گزارش «دنیایاقتصاد» از آمار رسمی تغییرات جمعیتی کشور حاکی است، سال گذشته 524هزار ازدواج به ثبت رسید که کمترین میزان از سال 76 به بعد است. در سال 1401 همچنین یک میلیون و 75هزار نفر ولادت اتفاق افتاد که این هم کمترین میزان فرزندآوری از سال 83 تاکنون است. ضمن آنکه، از ابتدای عصر جهش قیمت مسکن، یعنی از سال 97 تاکنون، نرخ رشد زاد و ولد و نرخ رشد ازدواج، در اغلب سالها منفی بوده است.آیا همه علت این اتفاق منفی در روند جمعیت ایران، در «مسکن» خلاصه میشود؟پاسخ دقیق به این پرسش، بر اساس سه پارامتر قابل ارائه است؛ «سبکزندگی»، «نظرسنجیهای معتبر از ایرانیها طی دو سال اخیر» و همچنین «سنگینتر شدن سهم هزینهمسکن در سبد هزینه زندگی خانوارها».
در سالهای اخیر، سبک زندگی گروهی از جمعیت ایران که در ردههای سنی ازدواج قرار داشتهاند، تفاوت محسوسی با نسلهای قبلی داشته است که مهمترین شاخصه این تفاوت، «کاهش میل به ازدواج به دلایلی همچون قصد ادامه تحصیل یا مهاجرت» بوده است.بررسیهای متعددی از سوی جامعهشناسان درباره این تغییر در سبک زندگی انجام شده است که برآیند آنها، موضوع «افزایش تعداد خانوارهای تکنفره» به دلیل شیوع سبک جدیدی از زندگی را تایید میکند. این تغییر حتی به نوعی بر «عدمتمایل زوجها برای فرزندآوری» نیز تاثیرگذار بوده است.اما با این حال، دو فاکتور دیگر وجود دارد که مشخص میکند، «سبک زندگی»، احتمالا نقش اساسی در اعمال «ترمز رشد ازدواج» و بهویژه «ترمز فرزندآوری» ندارد.
از ابتدای سال 97 که موج اول جهش بیسابقه قیمت مسکن در کشور رخ داد، بخش قابلتوجهی از زوجهای جدید امکان خرید خانه را از دست دادند و به اجبار روانه بازار اجاره شدند. در سالهای 97 تا ابتدای 99، امواج تورم سریالی مسکن - رشد مداوم قیمت فروش آپارتمان هم در تهران و هم در سایر شهرهای بزرگ و کوچک- به خروج تقاضای مصرفی (زوجها) از بازار خرید آپارتمان منجر شد، بهطوری که ورود پرحجم این گروه به بازار اجارهنشینی، جهش تاریخی اجارهبها از سال 99 به بعد را موجب شد. چهار سال پشتسر هم، رشد تند قیمت مسکن، در تاریخ تورم ملکی کشور سابقه نداشته است. در تهران قیمت آپارتمان از سال 97 تاکنون، حدودا 18 برابر شده است و میانگین قیمت مسکن در کشور هم اگرچه آمار رسمی یکی دو سال اخیر وجود ندارد اما تحقیقات میدانی از نبض مسکن در شهرهای مختلف کشور، تقریبا همین میزان افزایش قیمت را تایید میکند.
به این ترتیب، رشد قیمت مسکن باعث افزایش جمعیت اجارهنشین در کشور یا «مستاجر اولیها» شد و با مستاجرتر شدن خانوارهای ایرانی در سالهای اخیر، شیب رشد اجارهبها به دلیل برهم خوردن تعادل حداقلی عرضه و تقاضا در بازار اجاره مسکن، تندتر شد. در نتیجه، «هزینهخواری اجارهبها از سبد هزینه ماهانه خانوارها»، عاملی برای «کاهش میل و تصمیم به فرزندآوری» در این سالها شده است.
اما این، همه اثر تورم مسکن نیست؛ در همین سالهای اخیر انعکاس «سختی معیشت زوجهای جدید» در جامعه، اثر منفی بر «تصمیم به ازدواج» گذاشته است و به نوعی، باعث شده افرادی که در سن ازدواج قرار دارند، فعلا (یا برای همیشه) از این اقدام صرفنظر کنند.
این سریال تاثیرگذاری تورم مسکن و تورم اجاره بر رفتار و سبک زندگی زوجها، امروز نتیجهاش منجر به رکورد کمترین ارقام در ثبت احوال ایرانیان شده است.
طبق آمار رسمی، «هزینه تامین مسکن (اجارهبها) در سبد هزینه ماهانه خانوارهای ایرانی»، در سالهای اخیر، خیلی بیشاز «حد متعارف» شده است؛ یعنی بیشتر از 30 درصد.در تهران و شهرهای بزرگ، این سهم از 70درصد هم بیشتر است.
در چنین شرایطی که خانوارها مجبور شدهاند از «کالری موردنیازشان» برای جبران هزینه تامین مسکن بزنند و سایر هزینههای ضروری زندگی همچون «تفریح، بهداشت و سلامت» و... را نیز فاکتور بگیرند، به احتمال خیلی زیاد فرزندآوری را از اولویت خارج میکنند.
قدرت خرید مسکن نیز در سالهای اخیر به شکل تاریخی سقوط کرد؛ امروز در کشور برای صاحبخانه شدن با پسانداز سالانه و مشروط به رشد برابر درآمد سالانه و قیمت مسکن، باید نزدیک به نیم قرن انتظار کشید. این در حالی است که مدت زمان متعارف برای این منظور حدود 10 سال است. «ناامیدی کامل» از صاحبمسکن شدن در بین ایرانیها، یکی از عوامل اصلی برای «کاهش میل به ازدواج» میتواند باشد.
احساس و نظر ایرانیها درباره «زمان مناسب فرزندآوری»، عینا روی آمارهای رسمی منعکس شده است.
طی سالهای 1400 و 1401، دو نظرسنجی توسط «ایسپا» - مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران- از مردم درباره موضوع تورم مسکن انجام شد که هر دو، «نقش مخرب تورم مسکن بر معیشت» را تایید میکند.
در یکی از این نظرسنجیها، ایرانیهای شرکتکننده در نظرسنجی، از نگرانی «کامل» و «بالا» درباره معضل تامین مسکن و اجارهبها میگویند، بهطوری که 70درصد افراد، تا این میزان نگران آینده زندگیشان هستند.
در نظرسنجی دیگر نیز 75درصد افراد، هزینه بالای تامین مسکن را عامل «فرزندنیاوری» عنوان کردهاند.
در کنار این دو نظرسنجی، اخیرا مرکز افکارسنجی بازار سرمایه نیز یک نظرسنجی درباره سطح حقوق و دستمزد ماهانه تهرانیها و همچنین دغدغه اول آنها انجام داد که نتایج مشخص کرد، کمتر از یکپنجم افراد، حقوق ماهانه بالای 25 میلیون تومان دارند. ضمن آنکه، دغدغه اول آنها مسکن بوده است.
سطح حقوق و درآمد ماهانه تهرانیها از آنجا مهم است که هزینه اجاره آپارتمان متعارف در پایتخت در حال حاضر، بالای 20 میلیون تومان در ماه است.
وضعیت موجود مشخص میکند، یکی از دلایل اصلی «کاهش میل به ازدواج»، «کاهش فرزندآوری» و همچنین «کاهش نرخ رشد جمعیت به زیر سطح جایگزینی»، موضوع «هزینه و چگونگی تامین مسکن» است که اگر این دغدغه بزرگ اقتصادی ایرانیها برطرف شود، یکی از آثار آن، تغییر بهینه معادله جمعیت خواهد بود.
همین یکی دو ماه گذشته، سیاستگذار با این تصور که «افزایش وام خرید مسکن به دو برابر سطح موجود» میتواند محرک فرزندآوری شود، این سیاست را تصویب کرد غافل از اینکه، «توان اقتصادی خانوارها در حال حاضر به دلیل آنکه از محل تورم عمومی به شدت آسیب دیده است»، هر نوع افزایش مبلغ وام، بیاثر در تصمیمشان برای این موضوع خواهد بود.بررسیها نشان میدهد، کاهش نرخ تورم عمومی برای بهبود اوضاع، اولویت اول سیاستگذار باید باشد.
یکی از دلایل اصلی شیفتگی افراطی نسبت به آینده هوش مصنوعی و همچنین نگرانی و هراس از قدرت گرفتن بیش از حد روباتها و ماشینها، این پندار اشتباه است که نقطه اوج هوش مصنوعی عبارت است از دقیقا مثل انسان عمل کردن.
حال آنکه هدف نهایی از پیشرفتهای هوش مصنوعی این نیست، چراکه همین الان هم هوش مصنوعی به شکلهای مختلفی در کنار ما انسانها وجود دارد و ما باید توجه و تمرکزمان را بر روی افزایش شناخت و شفافیت در زمینه ادغام هر چه بیشتر هوش مصنوعی در زندگیمان قرار دهیم.
ما در حال شکلدهی به انواع جدیدی از روابطمان با هوش مصنوعی هستیم که کاربردهای متعددی برای اشخاص، نهادها و ملتها دارد و روابط موجود بین افراد مختلفی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند و همچنین بین آفرینندگان و استفادهکنندگان از این سرویسها و البته دولتها را دستخوش تغییرات اساسی و دامنهداری خواهد کرد.
هوش مصنوعی به شکل روزافزونی وارد بنیانها و فعالیتهای انسانی میشود و همه این تحولات در قالب نوع جدیدی از موجودیت به نام «پلتفرمهای شبکهای» در حال رخ دادن است. در واقع، پلتفرمهای شبکهای یکسری سرویس دیجیتالی هستند که برای کاربرانشان ارزشآفرینی میکنند و این کار را از طریق تجمیع کاربران و پیوند زدن آنها در تعداد بالا و در ابعاد جهانی انجام میدهند. یک پلتفرم شبکهای برخلاف محصولات و سرویسهای سنتی که ارزشآفرینیشان برای یک کاربر کاملا مستقل از سایر کاربران است، تلاش میکند با اضافه کردن سایر کاربرانی که در حال استفاده از آن پلتفرم هستند دست به ارزشآفرینی بزند. همین همافزایی و پیوند زدنهاست که به کسب حداکثری منافع تمام طرفین مشارکتکننده در این پلتفرم منتهی میشود. در این میان، وابستگی شدید و همهجانبه این پلتفرمها به هوش مصنوعی موجب میشود تا تعامل نزدیکتر و عمیقتری بین انسان و هوش مصنوعی در سطح کلان شکل بگیرد و در سایه همین تعاملات و پیوندهاست که دولتها، اپراتورهای پلتفرمهای شبکهای و عموم شهروندان و کاربران این پلتفرمها اقدام به تعریف و تبیین اهداف، پیشفرضها و عقاید مورد قبول خود میکنند و روشن میسازند که به دنبال شکل دادن به چه نوع جهانی هستند.
پلتفرمهای شبکهای محبوب و پرطرفدار امروز عمدتا در دو کشور آمریکا و چین ریشهدارند و به همان میزان که دولتهای آمریکا و چین با هم در رقابت هستند، پلتفرمهای ریشهدار در این کشورها نیز تا حد زیادی در حال سوق دادن کاربرانشان به سمت این دو کشور هستند. به این صورت که پلتفرمهای شبکهای گوگل، فیسبوک و اوبر به نمایندگی از آمریکا و پلتفرمهای بایدو، ویچت و دیدی به نمایندگی از چین، تمام تلاش خود را صورت میدهند تا تمرکز اصلیشان را بر روی بازارها و مناطقی قرار دهند که از نظر تجاری و استراتژیک برای آمریکا و چین مهم و قابلاعتنا به نظر میرسند. علاوه بر این، رقابت تجاری بین پلتفرمهای شبکهای میتواند هم بر رقابت ژئوپلیتیک بین دولتها و دیپلماسی تاثیر بگذارد و هم از آن تاثیر بپذیرد. این شرایط هنگامی پیچیدهتر میشود که واقعیت دیگری به نام اولویتهای مشتریان و کانونهای تکنولوژی را نیز وارد این معادله کنیم که بهطور حتم با قرائتهای خاص دولتها و حاکمان متفاوت خواهد بود.
درواقع، پلتفرمهای شبکهای بزرگ و شناختهشده امروز به بخشی جداییناپذیر و تاثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی شهروندان در سرتاسر جهان تبدیل شدهاند و مسائلی همچون تجارت، کارکردهای دولتها و سیاستهای ملی و بینالمللی کشورها را تحتالشعاع قرار میدهند. همین مساله بر پیچیدگی روابط و تاثیرگذاری این پلتفرمها میافزاید. نکته اصلی در اینجا این است که پلتفرمهای شبکهای بهشدت محتوامحور هستند و استانداردهایی را برای خود تعریف میکنند که به اندازه قوانین ملی و بینالمللی بر زندگی افراد و روابط بین کشورها تاثیرگذار هستند. در این میان، محتوایی که بر اساس این استانداردها و به نظر سیاستگذاران این پلتفرمها مجاز شمرده میشود، بهسرعت در تمام جهان رواج پیدا کرده و جا میافتد و محتوای کمارزش یا بیارزش از نظر آنها نیز خیلی زود به فراموشی سپرده میشود و کسی در جهان به آنها اعتنایی نخواهد کرد.
هنگامیکه چند دهه پیش نخستین موجهای جهان دیجیتال شکل گرفت، آفرینندگان و توسعهدهندگان این جهان توجه چندانی به فلسفه وجودی و تعریف بنیانهای حاکم بر روابط دیجیتالی بین ملتها و شهروندان جهانی نداشتند. تمام توجه و تمرکز آنها معطوف به ارزیابی چگونگی عملکرد و کارکردهای محصولات و سرویسهای دیجیتالی بود، بهطوری که مهندسان میکوشیدند تا در جهانی که بهتدریج دیجیتالی میشد کاربران را به اطلاعات و فضاهای اجتماعی آنلاین پیوند بزنند. امروزه اما توجه بیشتری به مسائل عمیقتر و بنیادینتری همچون چگونگی تاثیرگذاری راهحلهای مجازی بر ارزشها و رفتارهای اجتماعی صورت میگیرد و در سطح کلان نیز نقش رسانههای اجتماعی در شکلدهی به روابط سیاسی و ژئوپلیتیک بین کشورها بسیار برجسته و قابل توجه شده است.
در دهه اخیر، هرکدام از اشخاص شناختهشده، شرکتهای بزرگ، احزاب سیاسی، سازمانهای مدنی و دولتها دارای عقاید متفاوت و متنوعی در مورد قانونگذاری و برخورد با پلتفرمهای شبکهای متکی به هوش مصنوعی بودهاند و هرکدام از این گروهها از منظر خود به این موضوع نگاه کردهاند. آنچه از نظر مصرفکنندگان یک فرصت ارزشمند نهفته در پلتفرمها محسوب میشود، از نظر یک افسر امنیت ملی یک تهدید بزرگ بهحساب میآید. آنچه از دید یک مهندس نرمافزار فوقالعاده و شگفتانگیز در نظر گرفته میشود، در نگاه یک سیاستمدار و رهبر سیاسی یک فاجعه است. یا یک ویژگی پلتفرمهای شبکه که در یک کشور نقش تضمین و عامل تداوم حیات سیاسی حاکمیت را دارد، در کشوری دیگر بهعنوان عامل محدودکننده آزادی و حق انتخاب شهروندان معرفی میشود.
بیانیه مفهومی سازمان یونسکو به مناسبت روز جهانی معلم
یونسکو از سال ۱۹۹۴ روز ۵ اکتبر برابر با ۱۳ مهر را به عنوان روز جهانی معلم اعلام کرد. از آن زمان تاکنون این سازمان با همکاری چند نهاد فعال جهانی دیگر هر ساله و در این روز برنامه های ویژه ای برای گرامیداشت معلمان سراسر جهان برگزار میکند. در همین راستا و به عنوان یکی از کارهایی که انجام میگیرد، تهیه و اعلام شعاری متناسب با دشواریهای جهانی حرفه ی معلمی و انتشار بیانیه ای مفهومی پیرامون موضوع مطرح شده در این شعار است.
شعار امسال روز جهانی معلم «معلمانی که برای آموزش کارآمد نیاز داریم: چاره جویی جهانی برای رویارویی با کمبود معلم» است که به کمبود فزاینده معلم در سراسر جهان اشاره دارد. در ادامه بیانیه مفهومیِ امسال (۲۰۲۳) آمده که یونسکو با همکاری سازمان جهانی کار، آموزش جهانی و صندوق بین المللی کودک منتشر کرده است.
«متن بیانیه»
معلم بودن این فرصت منحصر به فرد را برای ایجاد تأثیر متحول کننده و پایدار بر زندگی دیگران، کمک به شکل دادن به آینده ای پایدار و ارائه رضایت شخصی افراد فراهم میکند. با این حال، مساله کمبود معلم در جهان با شکلی بی سابقه نمایان شده است که کاهش شرایط شغلی و موقعیتی آن را تشدید کرده است. در سال ۲۰۲۳ روز جهانی معلم دستور کاری جهانی دارد: «اهمیت نشان دادن حرفه معلمی به عنوان حرفه ای که ارزشمند و دارای کرامت ذاتی است.»
میتوان از طریق فعالیتهای مختلف، از نقش حیاتی معلمان دفاع کرد و چالشهای آنها را تحلیل و شیوهه ای الهام بخش برای جذب، حفظ و ایجاد انگیزه معلمان و مربیان را به نمایش گذارد. همچنین میتوان روشهایی را که سیستمهای آموزشی، جوامع و خانواده های معلمان آنان را میشناسند، قدردانی و فعالانه از آنها حمایت کرد و آن شیوه ها را به طور کامل بررسی نمود.
یونسکو از زمان تشکیل در راستای وظایف خود به عنوان بخشی از سازمان ملل و با هم اندیشی شرکای کلیدی خویش، برای تضمین حق بر آموزش، به عنوان کمکی برجسته به حقوق بشر و ایجاد صلح و دفاع از آن در جهان، تلاش کرده است.
این چشم انداز در چهارمین هدف از «اهداف توسعه پایدار» (سند ۲۰۳۰) آورده شده است که در آن تضمین آموزش با کیفیت، فراگیر و عادلانه تاکید شده و گسترش فرصتهای یادگیری در طول زندگی برای همه دنبال میشود. با این حال این چشم انداز تنها با معلمانی دست یافتنی است که به خوبی پشتیبانی میشوند، دارای تواناییهای حرفه ای بالا و با انگیزه هستند و میتوانند آموزشی را ارائه دهند که نیازهای هر یادگیرنده ای را برآورده کند. باید بدانیم که حتی در جوامع علمی، صنعتی و فناوریهای کنونی و هوش مصنوعی، معلمان همچنان در قلب فرآیندهای یاددهی و یادگیری باقی میمانند. آنها در جایگاه کارشناسانی نشسته اند که توانایی کمک به همه را دارند تا در میان انبوهِ روزافزون داده ها و آگاهیهای درست و نادرست حرکت کنند و آنها را درک کنند.
اما در زمانه ای که از تمام نظامهای آموزشی انتظار میرود تا هر دانش آموزی را در مسیر پیشرفت خود حمایت کنند، ما در سراسر جهان با کمبود معلم روبرو هستیم.
عاملهای پرشماری در پدیدآوری این وضع پیچیده نقش دارند، به ویژه این واقعیت که حجم کاری معلمان افزایش یافته و شرایط [مادی و غیرمادی حرفه ی معلمی] دچار افت گردیده است و این شرایط سبب شده که حرفه ی معلمی جذابیت خود را از دست بدهد.
داده های جهانی تایید میکنند که در بسیاری از کشورها، معلمی دیگر برای نسلهای جوان و بسیاری از معلمان کنونی حرفه ای جذاب نیست. با وجود این که اغلب معلمان حرفه ی خود را با اشتیاق پذیرفته اند، بسیاری از آنان به خاطر بدتر شدن شرایط کاری و افزایش خواسته هایی که از سوی مدیران، خانواده ها و دانش آموزان مطرح میشود، این حرفه را ترک میکنند.
یکی از دلیلهای ترک این حرفه به رسمیت شناخته نشدن این حرفه و عدم احترام به آن است؛ این موضوع در کشورهایی که میزان پرداختی تناسبی با تخصص افراد ندارد، تایید شده است.
روز جهانی معلم امسال که در ۵ اکتبر/ ۱۳ مهر بزرگ داشته میشود، بر شعار وارونه کردن روندِ کاهش معلم از راه بهبود جذابیت حرفه ی آنان تمرکز خواهد داشت. این بزرگداشت ها بر معنادار بودن این حرفه و ضرورت جذب و حفظ معلمان دارای شرایط در این شغل تمرکز خواهد داشت. یونسکو بر ضرورت دوگانه ی جذب جوانان به برنامه های آموزشی این حرفه و الزامات جذاب ساختن معلمی برای کسانی که مشغول این کار هستند، در راستای جلوگیری از فرسودگی معلمان پافشاری میکند.
از دیدگاه یادگیری مادام العمر، این بزرگداشتها باید شامل حرفه معلمی در سطحهای گوناگون فرآیند آموزش، فضاهای آموزشی و شیوه های گوناگون یادگیری هم شود.
روز جهانی معلم در سال ۲۰۲۳ در زمینه ای گسترده تر از یک قرارداد اجتماعی تازه و دگرگونیهای آموزش در این دوران چارچوب بندی شده است.
این کار از طریق فعالیتهای کمیساریای عالی دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد حرفه معلمی و پیگیری اجلاس آموزش و پرورش تحول آفرین اطلاع رسانی خواهد شد. این مساله باعث خواهد شد تا توصیه های حاصل از هر دو ابتکار برجسته شوند و از تجزیه و تحلیل جامع و داده های ارزشمند جمع آوری شده در تهیه گزارش جهانی معلمان که توسط یونسکو و کارگروه بین المللی معلمان برای آموزش ۲۰۳۰ (TTF) در پایان سال ۲۰۲۳ منتشر میشود، استفاده های بسیاری شود.
«یونسکو»، «سازمان جهانی کار»، «صندوق بین المللی کودکان» سازمان ملل و سازمان «آموزش جهانی»، چهار سازمانی هستند که روز جهانی معلم را برگزار میکنند. این سازمانها تصمیم گیرندگان (به ویژه وزیران آموزش و پرورش)، آژانسهای توسعه ای و یاری رسان [ در سطح جهانی، ملی و منطقه ای]، نمایندگان جامعه مدنی و نهادهای معلمی، سازمانهای جوانان و بخش خصوصی را تشویق میکند تا برای جذابیت بیشتر حرفه معلمی از مسیر سیاستها و برنامه های محلی، ملی و منطقه ای تلاش کنند. رویدادهای حمایتی (مانند برگزاری نشست، برپایی نمایشگاه، راه اندازی کارزار و تهیه پاداش) سازماندهی خواهد شد تا مسیرهای اطمینان بخشی را دنبال کنیم؛ مسیرهایی که میتوانند معلمان مورد نیاز برای آموزشی را که میخواهیم در دسترسمان قرار دهد.
منبع: یونسکو
رویکرد معاصر، یکی از لازمههای اصلی مدیریت کارکنان نسل جدید است؛ نسلهایی که جوان محسوب میشوند. در این رویکرد معاصر مدیریت منابع انسانی، موضوعاتی مثل «مشارکت کارکنان، پیشرفت و توسعه شغلی، انعطافپذیری، تنوع و سهیمسازی و نقش تکنولوژی در جذب، حفظ و انگیزش کارمندها» مهم محسوب میشوند. سازمانهایی که رویکرد معاصر را اتخاذ میکنند، شانس بیشتری در ایجاد یک فرهنگ مثبت و مشارکتی دارند؛ فرهنگی که برای استعدادهای برتر، جذابیت دارد و به نتایج تجاری بهتر نیز کمک میکند.
نسل Y یا «هزاره» به افرادی اطلاق میشود که حدودا بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۶ به دنیا آمده و در حال حاضر حدودا ۲۵ تا ۴۰ سالهاند. نسل Z بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ متولد شدهاند و در حال حاضر در محدوده سنی ۹ تا ۲۴ سال هستند (این ارقام حدودی است). این دو نسل در دنیای پیشرفت تکنولوژی، جهانیسازی و بیثباتی اقتصادی بزرگ شدهاند. طبق گزارشی از شرکت دیلویت، نسل هزاره و Z بزرگترین بخش تشکیلدهنده جمعیت نیروی کار امروز هستند. بخش اعظمی از نسل Z هنوز وارد بازار کار نشده اما طبق آمارها، انتظار میرود که تا سال ۲۰۲۵، بیش از ۲۵ درصد جمعیت نیروی کار را تشکیل دهند. سهم نسل هزاره از جمعیت نیروی کار احتمالا ۷۵ درصد خواهد بود. پیش از بررسی روشهای منابع انسانی برای مدیریت این دو نسل، باید ابتدا آن دسته از ویژگیهای آنها که مستقیما روی بازدهی و رشد فردی و سازمانیشان تاثیر دارد را بشناسیم. نسلهای هزاره وZ، دو نسل کاملا متمایز با ویژگیها و ارزشهای متفاوت هستند. پس بهتر است ابتدا برخی از ویژگیهای شناختهشده این دو نسل در محیط کار را مرور کنیم.
۱-گرایش به کار معنادار: نسل هزاره برای کار معنادار، ارزش بسیاری قائلند و اگر محل کارشان به آنها حس هدفمندی بدهد، احتمال ماندنشان در آنجا بیشتر است. طبق نظرسنجی دیلویت، از هر ۱۰ نفر نسل هزاره، ۶ نفر گفتهاند که «حس هدفمندی»، یکی از معیارهای اصلی انتخاب کارفرمای فعلیشان است.
۲- پذیرش تکنولوژی: یکی از لقبهای این نسل، «بومیهای دیجیتال» است. آنها به راحتی از تکنولوژی در محیط کار استفاده میکنند. طبق نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو، ۹۲ درصد هزارهها گوشی هوشمند دارند و ۸۵درصدشان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. آنها از کارفرمای خود انتظار دارند که تکنولوژیهای روز را برایشان فراهم کند تا بتوانند به صورت بهینه کار کنند.
۳- تمایل به توازن میان کار و زندگی: توازن میان کار و زندگی برای هزارهها خیلی مهم است. طبق نظرسنجی PwC، ۹۵ درصد افراد این نسل میگویند که توازن میان کار و زندگی برایشان مهم است و ۵۴ درصد گفتهاند که این موضوع برایشان «خیلی مهم» است. آنها خواهان کار انعطافپذیرند که بتوانند میان زندگی شخصی و حرفهای خود توازن ایجاد کنند.
۴- نیاز به بازخورد: هزارهها از محل کار خود، خواستار بازخورد و قدردانیاند. طبق نظرسنجی گالوپ، ۴۴ درصد آنها میگویند که یک بار در هفته از مدیر خود بازخورد دریافت میکنند. این رقم در میان بیبیبومرها، ۱۹ درصد است (بومرها نسلی هستند که مابین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ به دنیا آمدهاند و بالای ۵۵ سال سن دارند).
۵- فرهنگ: هزارهها دوست دارند در محیطی کار کنند که ارزشها و اهدافش با اهداف، ارزشها و اصول اخلاقی خودشان همسو باشند. یک جوان نسل هزاره ترجیح میدهد در سازمانی کار کند که از کارکنانش حمایت میکند.
۱- روحیه کارآفرینی: نسل Z دارای ذهنیت کارآفرینی هستند و برای نوآوری و ابتکار عمل در محیط کار، ارزش بسیاری قائلند. طبق گزارش «مرکز دینامیکهای نسلی»، ۷۲ درصد جوانان نسل Z قصد دارند یک روز کسبوکار خودشان را راه بیندازند.
۲- بومیهای دیجیتال: نسل Z نیز مثل هزارهها به راحتی از تکنولوژی استفاده میکنند و از کارفرمای خود انتظار دارند که آخرین تکنولوژیهای روز را در اختیارشان قرار دهد تا بتوانند کار خود را بهینه انجام دهند.
طبق نظرسنجی آژانس برندینگ «یونیورسام»، ۶۰درصد این جوانان میگویند که تکنولوژی یکی از معیارهای اصلیشان در انتخاب کارفرماست.
۳- اصولمندی: نسل Z، شفافیت و صداقت در محیط کار را ارزش میدانند. طبق گزارش موسسه «ورک-فورس»، ۵۰ درصد جوانان نسل Z میگویند که اگر شرکتی با ارزشهایشان همسو نباشد، آنجا را ترک میکنند.
۴- چندکارگی: جوانان نسل Z قادرند همزمان چند کار انجام دهند. طبق گزارش «اکسنچر»، ۷۴ درصد این افراد، توانایی انجام همزمان چند وظیفه را دارند.
۵ - فرهنگ سازمان: نسل Z نیز مانند هزارهها به فرهنگ شرکتی که در آن کار میکنند بسیار اهمیت میدهند. یک جوان نسل Z ترجیح میدهد برای سازمانی کار کند که دغدغه اجتماعی و زیست محیطی داشته باشد، اصول اخلاقی را رعایت کند و دارای گرایشهای سیاسی مشابه باشد.
هزارهها و نسل Z در جهانی بزرگ شدهاند که به لطف شبکههای اجتماعی و سایر پلتفرمهای آنلاین، بازخورد و توجه، همواره در دسترس بوده. آنها همین میزان توجه و بازخورد را از کارفرمای خود نیز انتظار دارند. برای کارفرمایی که عادت دارد سالی یک بار یا شش ماه یک بار به کارمندها بازخورد دهد، این میتواند یک چالش باشد. کارفرمایان باید راههایی برای ارائه مستمر بازخورد و توجه پیدا کنند تا بتوانند مشارکت و انگیزه این دو نسل را جلب کنند (توجه به معنای دیدن و به رسمیت شناختن تلاشهای کارکنان و قدردانی از آنهاست). مدیریت این دو نسل به دلیل روحیه کارآفرینیشان دشوار است. این نسلها دوست ندارند وارد مسیرهای شغلی سنتی شوند و ممکن است رویای راهاندازی کسبوکار خودشان را در سر داشته باشند. این میتواند منجر به عدم وفاداری و تعهد نسبت به کارفرمایشان شود چون برای آنها، شغل مثل یک نردبان است که آنها را به اهداف کارآفرینانهشان میرساند.
از آنجایی که دو نسلY و Z جوان هستند و مدیرانشان از نسلهای قدیمیترند، ممکن است این مدیران در مدیریت آنها دچار چالش شوند که منشأ آنها تفاوتهای بین نسلهاست. مهمترین این چالشها از این قرارند:
۱- بازه توجه کوتاه: یکی از چالشهای مدیریت هزارهها و نسل Z، کوتاه بودن بازه توجه آنهاست. بازه توجه به معنای مدت زمانی است که فرد میتواند روی یک کار تمرکز کند، بدون آنکه حواسش پرت شود. جوانان نسلهای جدید معمولا نمیتوانند برای مدت طولانی روی کاری متمرکز شوند و به راحتی حواسشان پرت میشود. طبق تحقیقات شرکت مایکروسافت، متوسط بازه توجه در نسل هزاره، تنها ۸ ثانیه است. بازه توجه نسل Z حتی کوتاهتر است: ۶ ثانیه. پس مدیران باید به دنبال راههای خلاقانه باشند تا مشارکت و علاقه کارمندها به کارشان حفظ شود.
۲- نرخ گردش بالا: یکی دیگر از چالشهای مدیریت نسل هزاره و Z، نرخ گردش بالای آنهاست. نرخ گردش نیروی کار به معنای میزان جابهجایی نیروهای کار یا به بیان سادهتر، رفتن نیروهای قدیمی و آمدن نیروهای جدید است. در گذشته، کارمندها سالها برای یک سازمان کار میکردند و گاهی حتی تا بازنشستگی در یک شرکت میماندند. اما نسلهای جدید اینطور نیستند. طبق گزارش موسسه کار، ۲۷ درصد هزارهها قصد دارند تا دو سال آینده، شغل فعلی خود را ترک کنند. ۳۵ درصد نسل Z نیز قصد دارند تا سال آینده از شغل خود استعفا دهند. علت آن میتواند تمایل این دو نسل به رشد حرفهای و پیشرفتهای فردی باشد.
۳- نیاز به انعطافپذیری: هزارهها و نسل Z به توازن میان کار و زندگی خیلی اهمیت میدهند. آنها معتقدند که کار، همه زندگی نیست. و از کارفرما انتظار دارند که این را در نظر داشته باشد. آنها خواهان کار انعطافپذیرند، مثلا ساعات شناور، دورکاری، کار نیمهوقت، کار شیفتی یا تقسیم یک شغل بین دو نفر. طبق نظرسنجی دیلویت، ۷۵ درصد هزارهها دوست دارند کارشان انعطافپذیر باشد. این میتواند برای مدیران نسلهای قبل که به روال سنتی عادت دارند چالش ایجاد کند.
۴- درخواست بازخورد: این دو نسل، خواهان بازخورد هستند و ترجیح میدهند مدیرانشان درباره عملکردشان نظر بدهند. بهعلاوه، آنها دوست دارند کارها و دستاوردهایشان دیده و از آنها قدردانی شود. طبق نظرسنجی گالوپ، ۵۹ درصد هزارهها میگویند که به طور مستمر از مدیر خود بازخورد میگیرند. پس مدیران باید به طور منظم به این کارمندها بازخورد ارائه دهند و به عملکرد و دستاوردهای آنها توجه داشته باشند تا انگیزه و مشارکت آنها حفظ شود.
۵- مقاومت در برابر سلسلهمراتبی: سالهاست که ساختار سازمانها به صورت سلسلهمراتبی و هرمیشکل است. گاهی تعداد سطوح این هرم به قدری زیاد است که یک کارمند، هیچ تعاملی با مدیران ارشد ندارد یا حتی ممکن است هرگز آنها را نبیند. جوانان این دو نسل اما، این ساختار را قبول ندارند. طبق مطالعات دیلویت، ۷۴ درصد هزارهها معتقدند که محیط کار باید مشارکتی باشد. ۸۸ درصد نسل Z نیز میگویند که کار در ساختار مسطح را ترجیح میدهند. این یعنی مدیران باید از ایدههای جدید استقبال کنند و با کارکنان جوانتر خود، همکاری داشته باشند.
۶- سبک ارتباطی: هزارهها و نسل Z ترجیح میدهند به جای ارتباط رودررو، از طریق تکنولوژیهایی مثل ایمیل، پیامرسانها یا شبکههای اجتماعی با دیگران ارتباط برقرار کنند. طبق نظرسنجی شرکت ادوبی، ۵۳ درصد هزارهها ترجیح میدهند از طریق ایمیل با مدیران در ارتباط باشند. نسلZ، چت را ترجیح میدهند. پس مدیران باید با روشهای ارتباطی جدید، سازگار شوند تا بتوانند با نسلهای جوان ارتباط موثر داشته باشند.
مدیران برای رفع چالشهای مدیریت این دو نسل میتوانند از روشهای مدیریت منابع انسانی معاصر استفاده کنند:
۱- بازه توجه کوتاه: برای رفع این مشکل و حفظ مشارکت کارکنان جوان، مدیران میتوانند از تکنیکهای گیمیفیکیشن (انجام کارها طبق روال بازی) و میکرولرنینگ (خُردآموزی یا آموزش در بازههای کوتاه، مثلا ۳ تا ۵ دقیقه) استفاده کنند. با این روشها میتوانید اطلاعات کوتاه و تعاملی به کارمندها ارائه کنید. مثلا سازمانها میتوانند از پلتفرمهای آموزش الکترونیک که دارای عناصر بازی، مثل تابلوی امتیازات، نشانها و پاداشها هستند استفاده کنند.
۲- نرخ گردش بالا: مدیران به منظور رفع این مشکل میتوانند برنامههایی برای کارمندها در نظر بگیرند که مسیرهای پیشرفت شغلی را به آنها نشان دهند و آنها را به آموزش مداوم تشویق کنند. یا ترتیبی دهند که منتورهای باتجربه، کارمندهای جوان را در این مسیر راهنمایی کنند. چنین برنامههایی یک جور حس هدفمندی و تعلق خاطر به کارمندها میدهد. به این ترتیب، احتمال استعفای آنها کاهش مییابد.
۳- نیاز به بازخورد: برای پاسخ به این تقاضا، مدیران باید از ابزارهای تکنولوژی کمک بگیرند تا امکان دورکاری و سایر امکانات انعطافپذیر برای کارمندها فراهم شود، مثل ابزارهای ویدئوکنفرانس برای جلسات از راه دور یا ابزارهای مدیریت پروژه برای ارتباط آنی.
۴- درخواست بازخورد: مدیران برای رفع این چالش میتوانند عملکرد کارکنان را به طور منظم ارزیابی کرده تا هم بازخورد سازنده به آنها داده شود و هم بابت عملکرد خوب از آنها قدردانی شود. بدین منظور میتوانید اهداف و معیارهای عملکرد مطلوب را برای کارمندها مشخص کنید، مستمرا بازخورد دهید و عملکرد خوب آنها را تحسین کنید. بهعلاوه، میتوانید از آنها نظرسنجی کنید تا از میزان رضایت آنها آگاه شوید. این کمک میکند نقاط نیازمند به اصلاح را شناسایی و تغییرات لازم را اعمال کنید.
۵- مقاومت در برابر سلسلهمراتبی: مدیران برای رفع این مقاومت میتوانند ساختار سازمان را به سوی مسطح شدن ببرند تا کارمندها به تعامل و ارتباط آزاد تشویق شوند.
از جمله اقداماتی که در راستای مسطحسازی میتوان انجام داد از این قرارند: تشکیل تیمهای چندتخصصی یا میانواحدی، اعطای اختیارات به کارمندها در تصمیمگیری و اعمال سیاست درهای باز به منظور شنیدن ایدهها و نظرات کارکنان. این ساختار در کارمندها حس مسوولیتپذیری و تعلق ایجاد میکند و انگیزه و سطح مشارکتشان را افزایش میدهد.
۶- سبک ارتباطی: به منظور ارتباط موثر با کارمندهای جوان، میتوانید از ابزارهای ارتباطی، مثل پیامرسانهای اسلک و مایکروسافت تیمز و ابزارهای ویدئو کنفرانس مثل زوم یا گوگل میت استفاده کنید یا اطلاعات را از طریق شبکههای اجتماعی مثل ایکس و لینکدین، آپدیت کنید.
در پایان تاکید میکنیم که اتخاذ رویکرد معاصر منابع انسانی، لازمه اصلی مدیریت نسلهای جوان است. با درک ویژگیهای منحصر به فرد این نسلها میتوانید استراتژیها و ابزارهایی اعمال کنید که مطابق با نیازهایشان باشد.