معرفت دانشمندان غیر شیعی به کتاب نهج البلاغه
در اين جا عنان سخن را به دست نويسنده معروف مصرى (عباس محمود العقاد) كه از بزرگترين نويسندگان معاصر عرب محسوب مىشود، سپرده و همراه او در نهج البلاغه سير مىكنيم. او در جاى جاى كتاب خود به نام «عبقرية الإمام» تعبيرات بلندى دارد كه حكايت از معرفت عميق او نسبت به شخصيت امير مؤمنان (علیه السلام) و كلماتش در نهج البلاغه دارد.
در يك جا مىگويد: «نهج البلاغه چشمه جوشانى است از آيات توحيد و حكمت الهى كه آگاهى بحث كنندگان در عقايد و اصول خداشناسى و توحيد را گسترش مىبخشد». [العبقريات، جلد 2، صفحه 138 (چاپ دار الكتاب اللبنانى).]
در جاى ديگر مىگويد: «هر نمونه از كلام او گواه بر استعداد و ملكه خداداد او در قدرت بيان حقايق است، او بدون شك از فرزندان آدم است كه علم اسماء به او آموخته شد و مصداق «و علّم آدم الاسماء كلّها» و همچنين «اوتوا الكتاب» و«فصل الخطاب» است». [همان مدرك، صفحه 145] در جاى ديگر مىگويد: «كلمات پرمحتوايى كه از امام روايت شده، در سطح بلندى قرار دارد كه برتر از آن در حكمت سلوك تصوّر نمىشود ...
پيغمبر اكرم (صلی الله و علیه وآله) فرمود: «علماى امّتم همچون پيامبران بنى اسرائيلند». اين حديث شريف بيش از هر كس، درباره على (علیه السلام) صادق است كه سخنان حكيمانه او همرديف سخنان حكيمانه انبياست». [همان مدرك، صفحه 144]
نويسنده و دانشمند معاصر ديگرى به نام «محمّد امين نواوى» در توصيف نهج البلاغه مىگويد: «اين كتابى است كه خداوند آن را حجّت آشكارى بر اين حقيقت قرار داده كه على (علیه السلام) بهترين مثال زنده نور قرآن و حكمت آن و علم و هدايت و اعجاز و فصاحتش بود. براى على (علیه السلام) در اين كتاب مطالب گرانبهايى جمع شده كه هيچ يك از بزرگان حكما و فلاسفه معروف جهان و نوابغ از علماى ربّانى، در زمينه فلسفه و اصول سياست راستين و مواعظ آشكار و حجّت رسا، دارا نبودهاند». [مصادر نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 90]
باز به سراغ نويسنده معروف ديگرى از مصر، يعنى «طه حسين» مىرويم، او در يكى از سخنان خود بعد از نقل كلامى از على (علیه السلام) در پاسخ سؤال مردى كه در جريان جنگ جمل دچار ترديد شده بود، مىگويد: «من پس از وحى و سخنان خداوند جوابى با شكوهتر و شيواتر از اين جواب نديده و نمىشناسم». [سيرى در نهج البلاغه، صفحه 18 و 19]
مرحوم «ثقة الاسلام كلينى» در جلد اوّل كافى، بعد از نقل يكى از خطبههاى توحيدى على (علیه السلام) چنين مىگويد:
«اين از خطبههاى بسيار مشهور است كه تودههاى مردم آن را مىدانند و براى كسانى كه طالب علم توحيدند، تدبّر و فهم آن كافى است و اگر تمام زبانهاى جن و انس- غير از زبان انبيا- جمع شوند تا توحيد را بيان كنند هرگز مانند آنچه على (علیه السلام)- كه پدر و مادرم به فدايش باد- آورده است، نخواهند آورد و اگر بيانات آن بزرگوار نبود مردم نمىدانستند راه توحيد را چگونه طى كنند». [اصول كافى، جلد 1، صفحه 136]
اين بحث را با گفتارى از يكى از فقهاى بزرگ «علامه فقيد آية اللّه خويى» پايان مىدهيم، او مىگويد: «هنگامى كه على (علیه السلام) در خطبههاى نهج البلاغه وارد بحثى مىشود، جايى براى سخن ديگرى باقى نمىگذارد تا آنجا كه افرادى كه از تاريخ زندگى امير مؤمنان على (علیه السلام) آگاهى كافى ندارند گمان مىكنند كه او تمام عمرش را تنها در باره همان موضوع صرف كرده است». [البيان، صفحه 90]
منبع:
پيام امام امير المومنين عليه السلام نویسنده : ناصر مكارم شيرازى جلد : 1 صفحه : 43